داد

نشريه اجتماعي-اقتصادي

و پژوهشي-تاريخي

click
click
click
click
click
click
click
click
click
click

click

نه يک دقيقه سکوت، يک عمر مبارزه

قتل عام با بمبگذاری در اسلو شروع شد که هفت نفر را به قتل رساند. اما حمام خون واقعی مدت کوتاهی بعد در جزيرهی آتويا

صورت گرفت که صدها جوان برای مدرسهی تابستانهی سازمان جوانان حزب کارگر در آن گرد آمده بودند. اين جزيره را

اتحاديههای کارگری اسلو به اين سازمان بخشيده بودند و مکانی با اهميت نمادين بسيار برای کل جنبش کارگری بود.

اوله تورپ، خبرنگار شبکهی ان آر کی به بی بی سی گفت: "با لباس پليس و سوار بر قايق از ساحل به اين جزيرهی کوچکِ

نزديک ساحل آمد و گفت میخواهد تحقيقاتی در رابطه با بمبگذاریها انجام دهد." شاهد عينی ديگری توضيح میدهد که قاتل با

اين ادعا آمده بود که افسر پليس است و آمده در مورد بمبگذاری در اسلو صحبت کند و آدمهای کافی که جمع شدند، تيراندازی

آغاز شد.

در لحظهای هراسناک، جوانانِ با مايو و لباس شنا بر تن به گلوله بسته شدند. وحشتی باورنکردنی برقرار شد و جوانان برای نجات جانشان به دريا میپريدند و حين شنا کردن و دور شدن از صحنهی کشتار، به قتل میرسيدند. بعضیها پشت صخرهها سنگر

گرفتند يا هراسان در غارها پنهان شدند و مردِ مسلح افراد بیدفاع را يکی پس از ديگری به قتل میرساند.

او با لباس پليس دور و بر جزيره راه میرفت، مردم را صدا میکرد و وقتی از جايگاه خفايشان بيرون میآمدند به آنها تيراندازی

میکرد. اليزِ ١۵ ساله، لباس پليس را که ديد فکر کرد امن و امان است اما بعد تيراندازی آغاز شد. اليز میگويد: "اول به کسانی

که در جزيره بودند شليک کرد. بعد شروع کرد تيراندازی به سوی کسانی که در آب بودند."

چندين قربانی وانمود کردند مردهاند تا جان سالم به در ببرند. اما تفنگچی با يک تفنگ که قربانيان را کشته بود، تفنگ شکاری

ديگری در آورد و دوباره به سرشان شليک کرد. نشريات نروژ امروز صبح عکسِ سواحلی پوشيده از جسد را منتشر کردند. اين

اعمال قاتلی خونسرد و حسابگر بود.

آندرس برينگ بريويک کيست؟

انگشت اتهام بلافاصله به سوی القاعده نشانه رفت. غير از اين چه کسی میتوانست باشد؟ امکان چنين حملاتی به دست

افراطگرايان اسلامی هميشه موجود بود، با توجه به اينکه نروژ به افغانستان نيرو فرستاده و حزب کارگر نروژ از اين حرکت

حمايت میکند و سازمان جوانانش هم مخالف آن نيست. رئيسجمهور اوباما بلافاصله صميمانهترين همدردی خود را ابراز کرد و

از فرصت استفاده کرد تا بر طبل حمايت از "جنگ عليه تروريسم" که همچنان ادامه دارد، بکوبد.

کارزار تبليغات از ١١ سپتامبر به اين طرف با روحيهی عمومی کاری کرده که تروريسم بلافاصله با مردانی با رنگ پوست تيره

و لباسهايی مثل عربها يا افغانها تداعی میشود. اما اطلاعاتی که متعاقبا منتشر شد بلافاصله اين نظريه را کنار گذاشت. برملا

شد که فرد مهاجم به اردوی سازمان جوانان حزب کارگر مردی موطلايی، با ظاهرِ اسکانديناويايی و ملبس به لباس پليس بوده.

قاتل نه مسلمان است و نه عضو القاعده که عضوی از طبقهی متوسطِ نروژ.

آندرس برينگ بريويک خرده بورژوايی نروژی است. در نروژ درس کسب و کار خوانده و کسب و کاری کوچک اداره میکند.

پول کم نداشته چون مزرعهای برای ادارهی شرکت کوچکش خريده که پيش از آن عناصر دنيای زيرزمينی جرم و جنايت از آن به عنوان کشتگاه ماريجوآنا استفاده میکردند. اين مزرعه در ضمن با ماجرای معروف يک فقره سرقت بانک ارتباط دارد (سرقت

نوکاس) (ماجرای معروف دستبرد مسلحانه به مرکزی مالی در نروژ در سال ٢٠٠۴ -م). بريويک احتمالا برای تدارک ديدن

رويدادهای ديروز بود که در روز ۴ ماه مه، شش تن کود مصنوعی، که معمولا برای ساختن بمبهای خانگی استفاده میشود،

خريد و از کسب و کار مزرعه داریاش به عنوان پوشش استفاده کرد.

او در ضمن افراطگرايی دست راستی است. ظاهرا ١٠ سال، تا سال ٢٠٠٧ ، عضو فعال حزب نژادپرستِ "ترقی" (که در حال

حاضر در نظرسنجیها حدود ٢٠ درصد رای دارد) و سازمان جوانان آن بوده است[ ١]. او مخالف مولتیکالچراليسم و به شدت

ضدمسلمان است. ظاهرا پيشنهاد داده تی پارتیِ آمريکا در اروپا ساخته شود و از "اتحاديه دفاع از انگليسیها[ ٢]" حمايت کرده

است. از جمله نوشتههای او:

"با تمام ايدئولوژیهای نفرت بايد يکجور برخورد کرد

اسلاميسم ٣٠٠ ميليون کشته

کمونيسم ١٠٠ ميليون کشته

نازيسم ۶ تا ٢٠ ميليون کشته."

او گرو هارلم بروندلانت، نخستوزير سابق، را "قاتل ميهن" میخواند چرا که ايشان اين فکر را مطرح کرد که هر کس در

نروژ زندگی میکند، نروژی است. او در ضمن مدام از اين میگويد که چطور "مارکسيستها" ظاهرا در همهجا، از جمله

فرهنگ و مدارس و رسانهها، نفوذ کردهاند.

شکی نيست که اين حرکتی سياسی بود. بر خلاف روال معمول حملاتِ ديوانگان، قربانيان اتفاقی نبودند. آنها به دقت به دلايل

سياسی انتخاب شده بودند. به نظر میرسد هدف اصلی، يان استولتنبرگ، نخستوزير نروژ از حزب کارگر، بوده است. صدها نفر

از جوانان منتظر سخنرانیای بودند که نخستوزير قرار بود امروز در جزيره انجام دهد.

رسانههای بينالمللی يکصدا اين جنايات را اعمال "تفنگچی ديوانه" تصوير میکنند. اينگونه میخواهند حواسها را از محتوای

سياسی اين رويدادها پرت کنند. آدمِ ديوانه مسئول اعمالش، که مشخصهای به کلی اتفاقی و تصادفی دارند، نيست. اما اين حمله نه

تصادفی بود و نه اتفاقی.

"کارشناسان" نروژی تروريسم گيج اين واقعيتند که چطور يک تروريست دست راستی نروژی مرتکب اين جنايت شده است و نه

يک مسلمان. بعضی گفتهاند خدمات اطلاعاتی نروژ در چند سال گذشته توجه کافی به خطر افراطگرايی راستگرايان نکرده

است. آيا آنها خبری از ديدگاههای راست افراطی بريويک نداشتند؟

بسياری جنبههای اين پرونده شفاف نيست. آيا بريويک به تنهايی عمل میکرد يا بيش از يک تفنگچی در کار بود؟ اولين تصويری

که داده شد اين بود که او تنها عمل کرده. اما شاهدانی هستند که میگويد حداقل يک نفر بدون لباس فرم در جزيره بوده که در

کشتار شرکت کرده. زمان معلوم میکند. جالب اينجا است که استولتنبرگ، رهبر حزب کارگر، تاکيد کرده که پليس مشغول

تحقيق در مورد امکان روابط بينالمللی است.

کارگران بايد دست به عمل بزنند!

رهبر سازمان جوانان حزب کارگر، اسکيل پدرسن، امروز صبح کنفرانسی مطبوعاتی برگزار کرد و اين حمله را حملهای عليه

دموکراسی دانست و گفت سازمان جوانان همچنان به ارزشهای خود، ضديت با نژادپرستی و دفاع از دموکراسی و برابری ادامه

میدهد.

استولتنبرگ، نخستوزير، به روشنی از اين جنايت تکان خورده بود و به دوربينهای تلويزيونی گفت: "اين حملهای عليه جنبش

کارگری نروژ، عليه حزب کارگر نروژ و سازمان جوانان آن است." اين حرف دقيقا درست است. اما بی بی سی نيوز بلافاصله

اين پيام را رقيق کرد و گفت اين حملهای "عليه نظام سياسی نروژ و ارزشهای نروژ" است.

سياستمداران راستگرايی مثل سارکوزی و آنجلا مرکل احساسات ضدمسلمانان را باد میزنند تا حمايت راست را جلب کنند.

مطبوعات و کسانی مثل روپرت مرداک هم همينکار را میکنند. آنان عناصر افراطی و ضدمهاجر را تشويق میکنند. در موردِ

نروژ میبينيم که حزب محافظهکار در تدارک است تا در صورت شکست خوردن ائتلاف چپگرای کنونی در انتخابات بعدی، با

"حزب ترقی" دولت ائتلافی تشکيل دهد. بدينسان اين حرف که بايد با احزاب بورژوايی راست هرگونه توافقی برای "دفاع از

دموکراسی" در برابر راست افراطی برقرار کرد صحيح نيست.

رهبر حزب کارگر با تاکيد صحيح بر اينکه اين حملهای عليه جنبش کارگری است، شروع کرد اما بعد گفت مساله را بايد به پليس

سپرد. اين اشتباه است. به دولت نمیتوان برای ارائه دفاع موثر عليه فاشيستها اتکا کرد. سرويسهای اطلاعاتی دولت به

فعاليتهای فاشيستها بیتوجهی کردهاند و بخشی از دولت هميشه علائق فاشيستی دارد. باور کورکورانه به کارآيی دولت در

حفاظت از ما میتواند ما را در خوابِ خرگوشی امنيت فرو ببرد که نتايجی مرگبار دارد. يادمان نرود که اين قاتل از اينرو

توانست دست به قتل عام دستجمعی بزند که لباس پليس پوشيده بود.

سازمان جوانان "حزب ) ( SU) " اين حمله فضايی از ترس و وحشت به راه انداخته که بايد با آن مقابله کرد. "جوانان سوسياليست

چپِ سوسياليست"، چهارمين حزب بزرگ پارلمان نروژ و بخشی از ائتلاف حاکم "سرخ و سبز"-م) مجبور شدند اردوی تابستانی

خود را که قرار بود هفتهی بعد، درست در همان جزيره، صورت بگيرد لغو کنند. آنها بيانيهای در همبستگی با "اتحاديه جوانان

کارگر" منتشر کردهاند که در آن رهبر اين سازمان، اولاف ماگنوس لينگه، به زيبايی میگويد: "برای تمام رفقای جانباخته، نه

يک دقيقه سکوت که يک عمر مبارزه."

اين حمله اين مساله را مطرح میکند که چگونه از جنبش کارگری و سازمانهای جوانانش در مقابل فاشيستها دفاع کنيم. سازمان

جوانان حزب کارگر، شاخهی جوانان اتحاديههای کارگری و سازمان جوانان حزب چپِ سوسياليست بايد بلافاصله گرد هم آيند و

کميتههای دفاع از خود را در ارتباط با اتحاديههای کارگری و کميتههای انتخابی کارگران شکل دهند. هر گونه فعاليت عمومی

بايد مورد حفاظت و دفاع قرار بگيرد و هر گونه تجاوز بايد پاسخی نيرومند دريافت کند.

طبقهی کارگرِ سازمانيافته بايد بياموزد که تنها به خود اتکا کند. تنها جنبش کارگری میتواند با خطر گروههای فاشيستی و دست

راستی بجنگد. اما برای انجام موثر اين کار هر گونه تحريک فاشيستها بايد با بسيج تمام قدرت طبقهی کارگر سازمانيافته پاسخ

بگيرد. جنبش کارگری نروژ بسيار قدرتمند است. بايد از قدرت خود استفاده کند و درس خوبی به فاشيستها بدهد. اتحاديههای

کارگری نروژ بايد در اعتراض به اين حمله اعتصاب عمومی ٢۴ ساعته اعلام کنند.

سازمانهای کارگری جهان بايد با حرکت تودهای همبستگی خود را ابراز کنند. هماکنون مراسم بزرگداشتی در سوئد برگزار

میشود. اما آنچه نياز داريم نه فقط ابراز عزاداری که عمل همبستگی بينالمللی است. اتحاديههای کارگریِ ساير کشورها بايد

جلسات و تظاهرات اعتراضی سازمان دهند – اول از همه در همين سوئد. بگذار جهان ببيند که جنبش کارگری بينالمللی با

حملهی فاشيستها پس نمیکشد و به خيابانها خواهيم آمد تا با هر گونه تهديدی نسبت به حقوقمان روبرو شويم! بگذار شعارمان

اين باشد: حمله به يکی، حمله به همه است!

وقتش رسيده از خواب بلند شويم! سالهای سال نروژ به جزيرهای از صلح و آرامش در جهانی پرتلاطم میماند. اکنون اين توهم

آسايشبخش، وحشيانه در هم شکسته. ارتش در خيابانهای پايتخت نروژ است و از ساختمانهای دولتی حفاظت میکند و

خانوادههای بیشمار به سوگ فرزندان از دست رفتهشان نشستهاند. بحران جهانی سرمايهداری هيچ کشور و هيچ فردی را در

امان نمیگذارد. اين بحران، به قول لنين، وحشتی بیانتها است.

لندن، ٢٣ ژوئيه ٢٠١١ آلن وودز

گرايش بين المللی، برگرفته از اخبار روز

click

>>Twitter

>>

 click

>>

 click