داد

نشريه اجتماعي-اقتصادي

و پژوهشي-تاريخي

click
click
click
click
click
click

ایمانول کانت میگفت: "هر عمل غیر انسانی که در حق کسی صورت می گیرد، انسانیت را در من از بین می برد." این امر اخلاقی موتور حرکت جامعه مدنی نوین است که دیگر نمی خواهد دنیایی را، که در آن هر پنج ثانیه یک کودک از گرسنگی می میرد، تحمل کند

کتاب پيشنهادي

????
?????? ??
???? ????? ? ???
click

 

click
پیش فروش نفت، پیام روشنی  دارد

برنامه ی "پیش فروش" نفت پیام روشنی دارد. برجسته ترین بخش های  نفتی-گازی و  یکان های  وابسته بدان خصوصی شده اند، و دلارهای نجومی  تاکنونی از سوی  بخش های خصوصی-انحصاری گوناگون به تاراج رفته اند. راه نبرد با اینگون سیاست های نامردمی را کارگران رزمنده ی ایران، بویژه در مناطق نفنی-گازی جنوب، نشان داده اند: پیکار برای پیاده سازی اصل چهل و چهار قانون اساسی که با خون رزمندگان مردمی چکه چکه نگاشته شده است. این اصل پایه ی اقتصادی درخوری است برای دراندازی جبهه ای سراسرکشوری و به "راستی" ملی-دمکراتیک. هم در راستای نیازهای کارگران و رنجبران است با درافکنی بازارکاری مردمی و یکان هایی ارزش افزا، هم در چارچوب خواست های لایه های میانی است با فراهم سازی خدمات اجتماعی رایگان یا ارزان همگانی، و هم در راستای نیازهای کارفرمایان کوچک و میانه ی نارانتخوار و ناانگلی است با برکناری انحصــــــــارگران سازنده ی اقتصاد انگلی-وارداتی و تک-محصولی-نفتی. برای به شکست کشاندن جنبش کارگری آگاه تر شده به منافع طبقاتی خود، و توانمندتر شده در پیشبرد خواست های سیاسی خویش، که عمـلا پیشاپیش توده ها پرچم پیکار را برافراشته است، آنهم در کوران یکی از بزرگترین بحران های اقتصادی تاریخ سرمایه داری، ترفندهای گوناگونی بکار آمده اند، چه از سوی سرمایه داری منطقه ای-جهانی، و چه از سوی بورژوازی بومی: از  سرکوب های بیشتر و تنش آفرینی های افزاتر و آلترناتیوسازی های درخورتر گرفته، تا اپوزیسیون پردازی های زیرکانه تر و تئوری بافی های  "مردمی" تر  و انقلابی نمایی های  رفورمیستی تر. می توان بر این ترفندها چیره شد، اگر که در گزینش همراهان مان در این نبرد بسیار سخت، بویژه، بر همکاری با آن نیروهای اجتماعی پافشاریم که در کـــــــــردار و گفتار به خواست توده های درد و کار و پیکار، همانا پیاده سازی اصل چهل و چهار قانون اساسی، پایبندند. سه خواست برجسته ی جنبش مان، استقلال و آزادی و عدالت اجتماعی، درهم تنیده اند، چه در بازه ی گذار و چه پس از آن. با دنبال گیری سیاست های اقتصادی تاکنونی بیدادگرانه و بهره کشانه، و در کانون آن، پرهیز از  بازپس گرفتن گلوگاه های اقتصادی به تاراج رفته در بازه گذار از "نظام" و پس از آن، تنها می توان چشم به راه شکست تازه ای بود، پس از سه شکست تلخ تاریخی در صد سال گذشته: ناکامی انقلاب مشروطه، شکست جنبش ملی شدن نفت، کابوس پس از انقلاب مردمی بهمن پنجاه و هفت

++++++

خصوصي سازيِ  نفت و  رشته های  در پیوند با آن، مدت هاست  که در دستورکار  کشورهای نفتخیز منطقه و جهان جاگرفته است. یکی از  پیاده کنندگان این سیاست اقتصادی در کشورهای  نفتی منطقه، آنهم "با چراغ روشن"، عربستان بود. بنا بر  برنامه های  "بلندپرواژانه" ی  سران سعودی، فروش "سهام" آرامکو  می بایست  بسیار بیشتر باشد از آن چه تاکنون به فروش رسیده است. در کوران بحران اقتصاد جهانی و کاهش چشمگیر  درآمدهای  نفتی، می توان چشم به راه "خصوصی سازی" ها و "پیش فروش" هایی "با چراغ خاموش یا روشن"، در شماری از کشورها چون کویت و عربستان و دگره بود

در ایران، بنا به رسانه های  اقتصادی درون مرزی، نسخه ی "پیش فروش" نفت یا "عقد سلف" از راه "برگه های بهادار"، هنـــــــوز "جذابیت"  بسنده ای  برای "سرمایه گذاران"  نیافته است. بدین روی سران "نظام"  پشت پرده  در تلاشند آنان را "جذاب" تر کنند تا "عقد" های  تازه ی  نفتی-گازی، "بالایی" ها  را از راه خرید "برگه های  بهادار" به  سودها و "مهریه" های هنگفت تری  رساند. بی گمان آن بخش از "برگه های  بهادار" که بناچار به شماری از "پایینی" خواهد رسید، در آینده ی  نه چندان دور از جیب شان  بیرون کشیده خواهد شد: از سوی زراندوزان کشوری یا مال انبانان منطقه ای-جهانی

تاکنون ولاییان بیشتر به روش "ورشکسته" کردن شرکت ها  و "ارزان" فروختن آن ها به "بخش خصوصی" روی می آوردند، تا بدینگون "بار دولت را سبک" کنند. در این میان، ستیزی نیز بود بر سر  ارزان فروشی یکان های نان و آب دار و  گلوگاه های  سودآور اقتصادی – بویژه در بخش های نفتی و گازی و کانی - به "بخش خصوصی واقعی"، بیشتر وابسته به کانون های  مالی-بازاری-مونتاژی، یا به "بخش خصولتی"، افزاتر وابسته به  نهادهای کاتوزی-سپاهی-بسیجی

برنامه ی "پیش فروش" نفت پیام روشنی دارد. برجسته ترین بخش های  نفتی-گازی و  یکان های  وابسته بدان خصوصی شده اند، دلارهای نجومی  تاکنونی (در پی "ابلاغیه" ی ولی فقیه در سال هشتاد و چهار خورشیدی و جاسازی پینوشه ی ریشدار، احمدی نژاد) از سوی بخش های  خصوصی-انحصاری گوناگون به تاراج رفته اند، و اکنون دولت ورشکسته و بدهکار وابسته به  سرمایه داران، رو به برنامه ریزی  است برای بدهکار شدن بیشتر و رانت دادن افزونتر به "بالایی" ها، از راه واگذاری  درآمدهای نفتی-گازی آینـــــــــده ی کشور. بار این بدهی ها را، هم چون گذشته، لایه های  پایینی و میانی بر دوش خواهند کشید

در بازار مشترک اروپا نیز "برنامه مارشال آلمانی-فرانسوی" برای "کمک" به شرکت های اروپایی از راه افزایش چشمگیر بدهی های دولتی، برنامه ریزی هایی بوده و هستند برای بالا کشیدن ارزش افزوده ی "آینده" ی کارگران و کارکنان در این کشورهای بسیار صنعتی. بدهی های دولتی کنونی و آینده ی دولت های ورشکسته ی اروپایی-امریکایی را نه داریان، بلکه ناداران پرداخت خواهند کرد

در کشورهای ناصنعتی وابسته به مواد خام، و نیز وابسته به کنسرن های جهانی ای  که بیشتر در متروپل ها جاگرفته اند، الگوی نیم-بند اینگون " مارشال برنامه" ها و "طرح" ها را برای به جیب زدن آینده-دلارهای به دست آمده از فروش مواد خام، پیاده می کنند. "عقد سلف" ریزه خواران ولایی را که به بدهی های دولتی بیشتر خواهد انجامید، می بایست در چارچوب این برنامه ریزی های سرمایه داری بساانحصاری جهانی درنگریست، آنهم با همه ی درگیری ها و کشاکش ها میان "بالایی" ها بر سر "سهم" از دلارهای امروزی و فردایی در منطقه ی نفتخیز ما و نیز در چارسوی سپهر

راه نبرد با اینگون سیاست های نامردمی را کارگران رزمنده ی ایران، بویژه در مناطق نفنی-گازی جنوب، نشان داده اند: پیکار برای  پیاده سازی  "بی کم و کاست" اصل چهل و چهار قانون اساسی که با خون رزمندگان مردمی چکه چکه نگاشته شده است. درجا زدن در شعار "توقف" خصوصی سازی ها، آنهم در زمانی که برجسته ترین و کلیدی ترین و درآمدزاترین گلوگاه های اقتصادی سال هاست "خصوصی" و "انحصاری" شده اند، شوربختانه، به معنای پاشیدن خاک است به چشم کارگران در گداری پرسنگلاخ برای سازماندهی اعتصاب ها و اعتراض های سراسری

اصل چهل و چهار قانون اساسی پایه ی اقتصادی درخوری است برای دراندازی جبهه ای سراسرکشوری و به "راستی" ملی-دمکراتیک. هم در راستای نیازهای کارگران و رنجبران است با درافکنی بازارکاری مردمی و یکان هایی ارزش افزا، هم در چارچوب خواست های لایه های میانی است با فراهم سازی خدمات اجتماعی رایگان یا ارزان همگانی، و هم در راستای نیازهای کارفرمایان کوچک و میانه ی نارانتخوار و ناانگلی است با برکناری انحصــــــــارگران سازنده ی اقتصاد انگلی-وارداتی و تک-محصولی-نفتی

برای به شکست کشاندن جنبش کارگری آگاه تر شده به منافع طبفاتی خود، و توانمندتر شده در پیشبرد خواست های سیاسی خویش، که اکنون عمـــــــلا پیشاپیش توده ها پرچم پیکار را برافراشته است، آنهم در کوران یکی از بزرگترین بحران های اقتصادی تاریخ سرمایه داری، ترفندهای گوناگونی بکار  آمده اند، چه از سوی سرمایه داری منطقه ای-جهانی، و چه از سوی بورژوازی بومی: از  سرکوب های بیشتر و تنش آفرینی های  افزاتر و آلترناتیوسازی های درخورتر گرفته، تا اپوزیسیون پردازی های زیرکانه تر و تئوری بافی های "مردمی" تر و  انقلابی نمایی های رفورمیستی تر

می توان بر این ترفندها چیره شد، اگر که در گزینش همراهان مان در این نبرد بسیار سخت، بویژه، بر همکاری با آن نیروهای اجتماعی پافشاریم که در کـــــــــردار و گفتار به خواست توده های درد و کار و پیکار، همانا پیاده سازی اصل چهل و چهار قانون اساسی، پایبندند. سه خواست برجسته ی جنبش مان، استقلال و آزادی و عدالت اجتماعی، درهم تنیده اند، چه در بازه ی گذار و چه پس از آن

با دنبال گیری سیاست های اقتصادی بیدادگرانه و بهره کشانه، و در کانون آن، پرهیز از  بازپس گرفتن گلوگاه های اقتصادی به تاراج رفته در بازه گذار از "نظام" و پس از آن، تنها می توان چشم به راه شکست تازه ای بود، پس از سه شکست تلخ تاریخی در صد سال گذشته: ناکامی انقلاب مشروطه، شکست جنبش ملی شدن نفت، کابوس پس از انقلاب مردمی بهمن پنجاه و هفت

یادداشت

ما واژه ی "ولاییان" را به معنای "ولایت خواهان" دانسته در نوشته ها کاربرده ایم، چه همتایی است برای واژه ی "خلافت خواهان"، و این "نظام آسمانی" می استوارد بر اصل "امامت" یا "ولایت"، که کمابیش همان "نظام خلافت" است با "آتش" هایش و نه "لطف" هایش. از مولوی، "صوفی متشرع" و از زمینه سازان معنوی فرمانروایی "مرشدان کامل" در باختر آسیا، آنهم در آستان پیدایی سامانه ی سرمایه داری: مگسل از پیغمبر ایام خویش – تکیه کم کن بر فن و بر کام خویش / یک زمانی موج لطفش بال توست – آتش قهرش دمی حمال تو

مهرماه 1399

click

>>Twitter

>>

 click

>>

 click

click

بهارا باش کاين خون گل آلود

برآرد سرخ گل چون آتش از دود

 click

قاجاریان تراژدی صفویان، و ولاییان کمدی آنانند

جسد او (شاه عباس) بعدها از "کاشان به قم منتقل شد و عده ای نوشته اند که این کار پنهانی انجام شد، بعض سیاحان نوشته اند که پادشاهان صفوی، از ترس اینکه مبادا استخوان های آن ها به سرنوشت استخوان شاه تهماسب دچار شود، وصیت می کردند که بعد از مرگ آن ها، چند تابوت مشابه از دروازه های شهر خارج کنند و هر کدام را به طرفی ببرند تا معلوم نشود قبر شاه کجاست، و به همین سبب سنگ قبر شاه عباس در کاشان هم نوشته ای به نام ندارد". دوسرسو نویسنده فرانسوی سده ی هیجده میلادی نیز به همین ناخشنودی ها اشاره دارد، وقتی یادآور می شود؛ "از آنجا که در زمان او (شاه عباس) تاج و تخت پادشاهی در دودمان صفوی نوپا بود، چون او نبیره ی شاه اسماعیل بود و پادشاهی این خاندان میان مردم هنوز آیین دیرینه ای نشده بود، «ترس شاه عباس از مردم کشور خود، بیشتر از ترس همسایگان برون مرزی» بود. شاه عباس در همه ی شهرها و نقاط کشور گروه های آمیخته ای از نژاد و زبان گرد می آورد تا از لحاظ آداب و رسوم و عقاید متفاوت باشند. مردم گرچه همه پیرو یک قانون و دستور بودند، ولی با سیاست (افزوده ی نگارنده: "سیاست تفرفه بیانداز و حکومت کن" یا سیاست "حیدری-نعمتی")، اتحاد و یگانگی در میان آن ها بر علیه دولت غیرعملی می گردید." (آن چه امروز نیز دزدان ولایی و دزدان دریایی، دست در دست هم بدان عمل می کنند). و اینجا یک پرسش از دست اندرکاران "نظام ولایی": آیا دست اندرکاران "نظام ولایی" پس از سه ده سیاهکاری و خون ریـــــــــــزی، سرنوشتی چون "شاهان دین پناه" صفوی خواهند یافت. چند سده پیش، زمینه ی نخبه زدایی و بی رنگ شدن علوم اثباتی و تجربی، و پر رنگ شدن گرایش های خرافی و غیرتجربی را، مجتهدان "متعصب" و "نادان" و "ثروتمند" صفوی فراهم می ساختند، و امروز زمینه ی دگراندیش کشی ها و خرافه گرایی ها را "متعصبان" و "نادانان" و "دارایان" رنگارنگ ولایی فراهم می سازند. آیا فاجعه ی ملی در سال شصت و هفت و کشتار هزاران زندانی سیاسی در دوران "طلایی امام" بازخوانی چنین رویدادهای تلخی نیست: "دو تن از سرداران مراد بیک جهان شاهی و سایلتمش بیک را غازیان (سربازان شاه اسماعیل "مرشد کامل" و متعصب شیعه) زنده زنده به سیخ کشیدند و بریان کردند و به عنوان هشداری به دیگران، به جای کباب" خوردند

 

اصل چهل و چهار قانون اساسی: پایه ای برای مصادره ی دارایی هایِ به یغما رفته ی توده ها از سوی بازاریان بزرگ، بنیاد-موقوفه خواران فربه، پاسداران بلندپایه، و نوسوداگران مالی-مونتاژی در "خلافت نفتی" ایران

نظام اقتصادی جمهوری اسلامی ایران بر پایه سه بخش دولتی، تعاونی و خصوصی با برنامه ریزی منظم و صحیح استوار است. بخش دولتی شامل کلیه صنایع بزرگ، صنایع مادر، بازرگانی خارجی، معادن بزرگ، بانکداری، بیمه، تأمین نیرو، سدها و شبکه ‏های بزرگ آبرسانی، رادیو و تلویزیون، پست و تلگراف و تلفن، هواپیمایی، کشتیرانی، راه و راه ‏آهن و مانند اینها است که به صورت مالکیت عمومی و در اختیار دولت است. بخش خصوصی شامل آن قسمت از کشاورزی، دامداری، صنعت، تجارت و خدمات میشود که مکمل فعالیتهای اقتصادی دولتی و تعاونی است

از اصل ۴۵ قانون اساسی: پایه ای برای بازپس گرفتن دارایی های تاراج شده ی مردم ایران از دست اندرکاران سامانه ی ولایی

انفال و ثروتهای عمومی از قبیل زمینهای موات یا رها شده، معادن، دریاها، دریاچه ها، رودخانه ‏ها و سایر آبهای عمومی، کوه‏ها، دره‏ ها‏، جنگلها، نیزارها، بیشه های طبیعی، مراتعی که حریم نیست، ارث بدون وارث، و اموال مجهول ‏المالک و اموال عمومی که از غاصبین مسترد میشود

چهار ستون اقتصادي سامانه ولايي که صدها و بلکه هزارها ميليارد دلار سرمايه هاي مردمی را در درازنای چند دهه به جیب زده یا بر باد داده اند، نزديک به هشتاد درصد اقتصاد ايران را زيردست دارند. اين جهار نيرو عبارتند از بازرگانان بزرگ، بنياد-موقوفه خواران فربه، پاسداران بلندپایه، و نوسوداگران مالی-مونتاژی در درون سامانه ی ولايي. دستياران نهان و نانهان برون مرزي آنان نيز بویژه انحصارهاي نفتي-نظامی-مالی بين المللي هستند. سرکوب گستاخانه و خونبارانه ی جنبش هاي زنان و جوانان و روشنگران، و ویژگان کارگران و مزدبگبران و رنجبران، از سوی "خلفای نفت ایران" پوششي است براي اين چپاول کم پیشنه و همه سويه