داد

نشريه اجتماعي-اقتصادي

و پژوهشي-تاريخي

click
click
click
click
click
click
click
click
click
click

click

click

اگر  بدليلی، ناگهان حمایت از مصر سلب گردد و پرداخت سالانه ی ناتو قطع شود، دستگاه نظامی مصر و بدنبال آن دولت مصر بلافاصله ورشکست خواهند شد. (برای ناتو و کنسرن های نظامی-نفتی-مالی پنهان شده در پشت آن) آنچه اهميت فوق العاده دارد، حق پرواز در معابر تضمين شده هوائی و کشتيرانــــــــــی در کانال سوئز است (که ده ها و بلکه سده ها زیر کنترل کمپانی های باختری است). در افغانستان نیز دولت حامد کرزای در آينده ای نزديک حتی قادر به پرداخت حقوق ماهانه اعضای ارتش و پليسی که ناتو برای او آموزش داده، نخواهد بود. افغانستان در آينده بعنوان پايگاهی برای عمليات علنی و بويژه پنهانی و سرپوشيده در کل منطقه در خدمت ناتو (و کنسرن های "جهان خوار") خواهد بود. افغانستان با کشورهای آسيای مرکزی، ترکمنستان، ازبکستان و تاجيکستان، يعنی منطقه نفوذ روسيه، پاکستان (و هند)، ايران، و چين هم مرز است (یا برپایی راهبندی بزرگ بر سر «راه های زمینی بازرگانی» میان سه بازار بزرگ آسیایی، همانا چین و هند و ایران). به اين صورت آمريکا در کنار «ایساف» جای پای دومی نيز برای اجرای برنامه های خود بوجود آورده است، بدون آن که برای انجام آنچه در پيش دارد زمان محدودی را مشخص کرده باشد

برگرفته از نشریه آلمانی یونگه ولت

در باره انگيزه های پشت پرده اشغال افغانستان بحث و گفتگو و

نيز حدس و گمان فراوان بوده است. آنچه روشن است اين است که

هم طالبان حاضر بودند اوسامه بن لادن را تسليم کنند، هم زنان تا

امروز مقنعه خود را حفظ کرده اند. پس دليل اشغال افغانستان

ذخائر مواد خام افغانستان به ارزش يک » . هرگز اينها نبوده است

که وزارت دفاع آمريکا در سال « بيليون دلار

2010 ناگهان مدعی کشف آن شد نيز قرص آرام بخشی بود برای آرام

کردن جبهه داخلی در آمريکا . باقی می ماند کشيدن لوله نفتی از

دريای مازندران، عبور دادن آن از مسير مطمئن افغانستان و

رساندن آن به سواحل دريائی پاکستان در اقيانوس هند، که نقشه

آن هم ازمدت ها پيش از حمله به افغانستان کشيده شده بود. هنوز

بايد دهها سال صبر کرد تا اين لوله وسيله قابل اعتمادی برای انتقال

مطمئن نفت گردد. معهذا اشاره به آن درست است.

کانون اطلاعات نظامی ) در سال 2008 بامراجعه به ) (e.V. (IMI

نظريات ژبيگنو برژينسکی مشاور امنيتی آمريکا، دريافت و نشان داد

که يکی از انگيزه های اساسی جنگ در افغانستان ايجاد سرپل برای

ناتو در نزديکی منطقه دريای خزر و جبهه جنوبی روسيه است

در منطقه عظيم اروآسيا . مويد اين » ناو هواپيما بر « ايجاد نوعی

تعبير از انگيزه های ناگفته و پنهانی جنگ افغانستان، اظهارات هيلاری

کلينتون ، وزير خارجه آمريکا، در ديدار ناگهانی او از کابل در هفتم

« همپيمان مهم خارج از پيمان ناتو « ژوئيه است که افغانستان را

ناميد. اين سخن حکايت از آن دارد که ماموريت در افغانستان برغم

تمام تلفاتی که داشته و نيز وضع ناهنجار خود افغانستان، از ديدگاه

غرب ماموريتی موفق بوده است.

 

پول در ازای خدمت

تفسير اکثر رسانه ها در باره مقام و درجه تازه افغانستان اين بود که

کابل از اين پس آسان تر می تواند به سلاح های آمريکائی دست يابد.

اما اين تفسير بيانگر اصل قضيه نيست، زيرا دولت حامد کرزای در

آينده ای نزديک حتی قادر به پرداخت حقوق ماهانه اعضای ارتش و

پليسی که ناتو برای او آموزش داده نيز نخواهد بود. افغانستان تنها

« هم پيمان مهم خارج از ناتو » کشوری نيست که به دريافت درجه

نائل آمده است. ديگر درجه داران عبارتند از استراليا، ژاپن،

اسرائيل و مصر. در حال حاضر اسرائيل و مصر درجه دارانی هستند

که به ترتيب، از حداکثر کمک نظامی آمريکا برخوردار هستند. در کنار

هزينه های آموزش ها و تمرين های مشترک مبالغ قابل توجهی از

اين پول، بويژه در مورد مصر، صرف خريد سلاحهای نظامی می

گردد. نکته ديگر اينست که منبع پرداخت هزينه برای بخش اعظم

اين سلاحها ( البته فقط در مورد موسسات توليد اسلحه آمريکائی)

همپيمان مهم خارج از » اعتبارات دولتی آمريکا است. اگر درجه

بدليلی، ناگهان از مصر سلب گردد و پرداخت سالانه « ناتو

1،3 ميليارد کمک نظامی آمريکا قطع شود، دستگاه نظامی مصر و

بدنبال آن دولت مصر بلافاصله ورشکست خواهند شد.

خدماتی را که ارتش مصر در مقابل دريافت اين کمک ها بايد به

فاش کرد. در رأس آن اجرای قرارداد « ويکيليکس » آمريکا ارائه دهد

کمپ ديويد از سال

1978 قرار دارد، که عبارتست از حفظ صلح با اسرائيل، و ضامن حفظ و

اجرای آن نيز سربازان آمريکائی مستقر در شبه جزيره سينا هستند.

افزون بر اين آنچه اهميت فوق العاده دارد، حق پرواز در معابر

تضمين شده هوائی و کشتيرانی در کانال سوئز است. درست در

همان زمانی که آمريکا فشار بر خارطوم را افزايش داد، تا بتواند

تجزيه جنوب سودان را عملی سازد، نظاميان مصری با اعزام نيروی

« نيروهای صلح « نظامی به کشور همسايه خود سودان ، بعنوان

ثابت کردند که حق نان و نمک را می شناسند و رعايت می کنند.

مرکز فرماندهی آمريکا در قاهره دارای دم و دستگاه وسيعی است

نام دارد. « دفتر همکاريهای نظامی « که

 

جای پای دوم

در عين حال بايد دانست که مصر در قياس با افغانستان کشوری

است نسبتا نيرومند. ارتش، پليس و سازمانهای اطلاعاتی افغانستان

را ناتو ساخته و در آينده قابل پيش بينی نيز هزينه آن را ناتو و

کشورهای همپيمان با آن تامين خواهند کرد. عوامل رابط با ناتو و

آمريکا در کليه مراکز فرماندهی و وزارت دفاع حضور دارند. به اين

صورت حتی اگر روزی کرزای را به کنار نهند، غيرممکن است که

افغانستان از دادن حق استقرار نيرو، فرود آمدن هواپيما و يا حق

پرواز به ناتو سر بپيچد، يعنی همان کاری را بکند که پاکستان اخيرا

نشد. اين به آن معنی است که « حق عبور « کرد و حاضر به دادن

افغانستان در آينده بعنوان پايگاهی برای عمليات علنی و بويژه

پنهانی و سرپوشيده در کل منطقه در خدمت ناتو خواهد بود.

افغاستان با کشورهای آسيای مرکزی، ترکمنستان، ازبکستان و

تاجيکستان، يعنی منطقه نفوذ روسيه و همچنين پاکستان، ايران و

« ايساف « چين هم مرز است. به اين صورت آمريکا در کنار

جای پای دومی International Security Assistance Force

نيز برای اجرای Afghan National Security Forces (ANSF)

برنامه های خود بوجود آورده است ، بدون آن که برای انجام آنچه

در پيش دارد زمان محدودی را مشخص کرده باشد. کار اين

آموزش، مشاوره و حمايت از « سازمان، بويژه عبارتست از

. « نيروهای امنيتی افغانستان

باشد. تفاوتی ميان « حمايت از امنيت » اگر در درجه اول هدف

و « ايساف » وظائف

که قرار است جای آن را بگيرد وجود ندارد. قرار است در آينده ANSF

حضور نيروهای ناتو کاهش يابد و نيروهای نظامی و امنيتی افغانستان

از آنها حمايت کنند. سازمان ديده بان حقوق بشر توصيف دقيقی از

اين نيرو کرد و آنرا به مغناطيسی تشبيه کرد که چون آهن ربا

حملات شورشيان را به خود جذب خواهد کرد. همين امروز بخش

عمده تلفات را همين نيروها می دهند در حالی که ناتو ( رسما ) آمار

تلفات ندارد

 

سهم آلمان

از افغانستان پروازهای ، « ايساف « هم اکنون در محدوده عمليات

در کشورهای همسايه صورت ، « هدفمند « اکتشافی و کشتارهای

در 6 ch- می گيرد. مثلا پس از هدف قرار گرفتن يک بالگرد باری از نوع 47

محلی که بن لادن را کشته بودند، ،« آبت آباد « 6 ماه پيش از آن در

امروز نيز چون گذشته و يا دوباره در افغانستان مستقر هستند.

ممکن است اين امر چندان شگفت انگيز نباشد، اما نشان می دهد

که اين خبر به هيچ وجه مورد بحث و گفتگو قرار نگرفت که انجام

عمليات کماندوئی در کشور همسايه منطبق بر کدام بخش از

ماموريت های محوله از سوی شورای امنيت سازمان ملل به

است. در آينده نيز همکاری استراتژيک ميان « ايساف « نيروهای

واشنگتن و کابل به اين دليل که يک همکاری دوجانبه است چنين

مباحثاتی را اجازه نخواهد داد ولی بر مناسبات افغانستان و

همسايگانش تاثير مثبت نخواهد داشت و کمکی به سير مسالمت

آميز امور در آن کشور نيز نخواهد کرد. افزون بر اين ها، آمريکا

برای انجام تعهدات آتی اختيارات زيادی برای خود در مجموعه

منطقه تامين کرده است. مثلا برای عمليات کم و بيش نيمه آشکار

واحد ها و گروههای شبه نظامی که برای انجام آن از جمله افغان ها

را به کار گرفته است.بعنوان مثال قرار بوده برنام موسوم به

Afghan Public

 برنامه برای حفاظت عمومی افغان بخشی از مردم را «Protection

در بر بگيرد که برحسب جنسيت، سن و مهارت هايشان بتوانند به

نيروهای مقاومت بپيوندند و رسما تحت نظر وزارت کشور باشند

ولی اينها در عمل تحت کنترل نظاميان آمريکا هستند. يک نمونه

ديگر برنامه ساختار انتقادی است که هدف آن پل سازی و جاده

سازی نيست بلکه گروههای غيرنظامی امنيتی هستند که سربازان

آلمانی نيز با آنها همکاری می کنند. بر اساس گفته های نظاميان

آلمانی اعضای اين گروه پنهان نمی کنند که در حال حاضر بدليل

پولی که به آنها داده می شود با ايساف همکاری می کنند، در غير اين

صورت با طالبان همکاری می کردند.

ولی در آينده احتمالا فعاليت های سازمان امنيت افغانستان اهميتی

« سخت « فراگير خواهد يافت. اين سازمان بدليل شيوه های

سازمان همياری های سازمان ملل UNAMA بازجوئی اش هم اکنون مورد انتقاد

قرار گرفته است، در ايجاد اين سازمان سازمانهای اطلاعاتی آلمان

نيز سهيم بوده اند.

ارزيابي نماینده ی مجلس المان، برگردان از رضا نافعی

 

click

>>Twitter

>>

 click

>>

 click

 

خيزش 88

منتشر شد و به گونه پي دي اف در دسترس خوانندگان است

اصل چهل و چهار قانون اساسی: پایه ای برای مصادره ی دارایی هایِ به یغما رفته ی توده ها از سوی بازاریان بزرگ و بنیاد-موقوفه خواران فربه و پاسداران بالا جایگاه در درون نظام ولایت فقیه

 

نظام اقتصادی جمهوری اسلامی ایران بر پایه سه بخش دولتی، تعاونی و خصوصی با برنامهریزی منظم و صحیح استوار است. بخش دولتی شامل کلیه صنایع بزرگ، صنایع مادر، بازرگانی خارجی، معادن بزرگ، بانکداری، بیمه، تأمین نیرو، سدها و شبکه‏های بزرگ آبرسانی، رادیو و تلویزیون، پست و تلگراف و تلفن، هواپیمایی، کشتیرانی، راه و راه‏آهن و مانند اینها است که به صورت مالکیت عمومی و در اختیار دولت است. بخش خصوصی شامل آن قسمت از کشاورزی، دامداری، صنعت، تجارت و خدمات میشود که مکمل فعالیتهای اقتصادی دولتی و تعاونی است

 

از اصل ۴۵ قانون اساسی: پایه ای برای بازپس گرفتن دارایی های تاراج شده ی مردم ایران از دست اندرکاران سامانه ی ولایی در سی سال گذشته

 

انفال و ثروتهای عمومی از قبیل زمینهای موات یا رها شده، معادن، دریاها، دریاچهها، رودخانه‏ها و سایر آبهای عمومی، کوه‏ها، دره‏ها‏، جنگٌلها، نیزارها، بیشههای طبیعی، مراتعی که حریم نیست، ارث بدون وارث، و اموال مجهول‏المالک و اموال عمومی که از غاصبین مسترد میشود

 

سه ستون اقتصادي سامانه ولايي که در درازاي سي سال نزديک به هفتصد ميليارد دلارسرمايه هاي ملي را بر باد داده اند، نزديک به هشتاد درصد اقتصاد ايران را زير کنترل دارند. اين سه نيروعبارتند از تجار بزرگ، بنياد-موقوفه خواران فربه و پاسداران بالا جايگاه در درون نظام ولايي. دستياران برون مرزي آنان نيز انحصارهاي مالي-نظامي-نفتي بين المللي هستند.سرکوب جنبش هاي زنان و جوانان و کارگران و روشنگران، پوششي است براي اين چپاول همه سويه

 click