داد

نشريه اجتماعي-اقتصادي

و پژوهشي-تاريخي

click
click
click
click
click
click
click
click
click
click

click

click

در هزاره ی گذشته اشرافیت توانمند و مال دار روحانی، سه بار بلند خیمه برافراشته است. از پیوند میان لشکریان چادرنشین خاوری-باختری با روحانیون موقوفه دار، اشرافیت روحانی سنی یا «صنف متشرعین و فقها» در سده ی دهم میلادی فرارویید، از همکاری میان لشکریان کوچ نشین آناتولی و صوفیان فئودال شمال، اشرافیت روحانی شیعه در سده های هفده و هیجده میلادی سربرآورد، و از همراهی آشکار و ناآشکار استعمارگران اروپایی-امریکایی و روحانیون موقوفه دار-بازاری، اشرافیت روحانی «ولایی» در پایان سده ی بیست میلادی خود نمود

click
«عصر خلاقیت و نوآوری و تردید بنیادی در جزمیات موجود، و جست و جوی جسورانه ی معارف نو، و تجربه و آزمون گرایی در آزمایش گاه زندگی و طبیعت، در فرهنگ این دوران باز هم از دوران صفوی کمتـــــــــــــــــــــر است، و این خود نشانه ی سترون شده ی فرهنگی است که مدت هاست عصاره ی جان بخش آن خشکیده و به تکرار سخن استادان گذشته، یعنی اقتداگرای (اپیگونیسم)، مبدل شده است. بیرون از چنبره ی معارف مذهبی، یا تحت نظارت مذهب و روحانیت، رشته های دیگر فرهنگ و حاملانش، در جوار دربار شاه و در پناه حمایت شاهزادگان و اشراف و یا ولی نعمتان دیگر، زیست خفــــــــــــــــــــت آمیزی را (افزوده ی نگارنده: همچون خفت امروزین) ادامه می داد».

پیرامون تهران در پایان دوران قاجار، از کتاب ایران در دو سده ی واپسین

در برش آغامحمد خان، تهران ساکنان ناچیزی داشت در مرز پانزده هزار تن. این شهر در دوره ی ناصرالدین شاه با جمعیتی برابر با دویست هزار تن، هنوز نمایی داشت از سده های میانی «با مراسم رنگارنگ مذهبی و گاه عرفانی». برای آن که به انگیزه های کمبود باز هم بیشتر «خلاقیت و نوآوری و تردید بنیادی در جزمیات موجود» در پایان دوران قاجار، آن هم در سنجش با برش صفوی که خود دورانی آیینی-خانگاهی-خرافاتی ست، دست یابیم، می بایست به ساختار اقتصادی و رده آرایی طبقه ها و قشرهای گوناگون اجتماعی فروناویم (ناویدن: نقب زدن). در آغاز چگونگی پیدایی بورژوازی نوپا را می پژوهیم، و در بخش های پسین، قشرهای میانی و نیز طبقه ی کارگر و دیگر مزدبگیران را.

بهبود کشاورزی زمینه ساز بالندگی بخش های تولیدی-بازرگانی

نشانه های کمرنگی از پیدایی تولید مانوفاکتوری، بازارهای مالی، انباشت سرمایه و مناسبات پیش-سرمایه داری، بویژه در مرکز و جنوب ایران، از آغاز کار صفویان خود نموده بود. برای نمونه می دانیم که شیراز حتی پیش از صفویان و هنگام ورود اسماعیل نخستین به آن شهر، یکی از کانون های پارچه بافی جنوب به حساب می آمد و بیشتر مردم از راه پارچه بافی می زیستند. در آن برش تولیدات یزد نیز به پای فراورده های شیراز نمی رسید. پارچه های شیرازی چنان مرغوب بودند که به مصرف شاهان و راجه های هند و خاور آسیا می رسیدند. در میان سفارش دهندگان پارچه های شیرازی، می توان شاهان هند و بیرمانی و جاوه ای، و نیز روحانیون برهمایی را برنامید. می دانیم که هنگام ورود اسماعیل به شیراز، کارگاه های زری بافی این شهر آوازه ی بسزایی داشتند. پارچه های شیراز حتی به ژاپن (سیپانکو) صادر می شدند. افزون بر آن، صنایع عطر شیراز نام آور بود، و آوازه ای داشت در مرز صنایع عطر شهر گراس در فرانسه.

در پیوند با بالندگی بازارهای مالی نیز می دانیم که لاری و دینار هرمز، پیش و پس از روی کار آمدن صفویان، در کنار ارزهای دیگری چون دینار و نقره و عباسی برای داد و ستدهای درون و برون مرزی به کار می آمد و حتی فراز و فرود ارزش آنان کمابیش همسان بود. هم چنین آگاهیم که بازرگانان و فراورندگان (تولید کنندگان) جنوبی، از آن میان لار و فارس، که با بازرگانان پرتغالی داد و ستدهایی داشتند، با سیاست های اقتصادی شاه عباس در پیوند با همکاری با بازرگانان انگلیسی، کارشکنی می کردند. در پایان کار صفویان لاری ها همچون بازرگانان ارمنی و صرافان ایرانی-هندی (پارسیان) به افغان ها پیوستند. جنوبی ها در سال 1719 دفتر بازرگانی انگستان برای بازرگانی پشم را، پس از آسیب های فراوان، به بستن واداشتند. یک سال پس از آن بازرگانی منطقه ای انگستان، و نیز هلند به دشواری هایی چشمگیر در جنوب ایران برخورد (برخورد کرد).

در پایان سده ی پانزده و آغاز سده ی شانزده میلادی، هنگامه ی کمابیش درخوری برای پایانیدن برش ملوک الطوایفی، پیدایش بازاری ملی و مناسبات پیش-سرمایه داری، و حتی سرمایه داری، فراهم بود: هم در گستره ی درونی، و هم در پهنه ی برونی یا منطقه ای-جهانی. پیدایی زمامداری نوین که برآیندی بود از این نیازهای مرحله ای، همزمان بود با بهبود بهره وری بخش کشاورزی، گسترش زمین های زیرکشت، و افزایش داد و ستدهای درون و برون مرزی برای فراورده های کشاورزی، خاصه ابریشم. اگر چه راه زمینی برای بازرگانی ابریشم را که بویژه چنگیز شکوفاند (شکوفا ساخت)، به دشواری هایی برخورد، ولی افزایش چشمگیر داد و ستدهای دریایی، پیش از روی کار آمدن صفویان، به داد و ستد ابریشم گستره های تازه ای بخشیده بود. ابریشمِ به دست از آمده از زمین های کشاورزی ایران نه تنها در دوره ی صفوی، بلکه تا پایان سده ی هیجده میلادی از حجم زیاد و کیفیت مرغوبی برخوردار بود، و خریداران خوبی داشت.

ژاپن این پروسه را دیرتر و تنها در سده ی نوزده پشت سر گذاشت، و در پی آن از مناسبات کهن فئودالی پا به روابط نوین سرمایه داری و انقلاب صنعتی نهاد. بدین معنا که شكوفائي و نوسازي اقتصاد ژاپن در درازای سال هاي 1886 تا 1905، همانند بيشر كشورهاي اروپائي در آستان فرارویی سرمايه داري، نه بر صنايع، بلكه بر اقتصاد كشاورزي می استوارید (استوار می گردید). نخستين سرچشمه ی انباشت سرمايه در اين سال ها با افزايش توليد ابريشم و صادرات آن به برون مرز پیوند داشت. ژاپن پس ازاينكه كيفيت توليدات ابريشم را تا سطح شاخص هاي جهانی بالا برد، به بزرگترين صادركننده ي جهان فرابالید و ميان سال هاي 1899 تا 1903 سالانه نزديك به 15 ميليون پوند ابريشم صادر كرد. در كنار صنايع ابريشم، دومين سرچشمه ي درآمد ژاپن صنايع نساجي براي توليد نخ بود كه در پيوند نزديك با اقتصاد كشاورزي جای داشت (کمابیش مانند افزایش کشت ابریشم و پنبه در برش صفوی، و همپا با آن، بالندگی چشمگیر مانوفاکتورها و کارگاه های نساجی در مرکز ایران، و سپس انباشت سرمایه).

بدین دشواری می بایست دراندیشید که در بخش بزرگی از برش زمامداری کوچ نشینان بر فلات ایران، به زمین های کشاورزی و سیستم های آبیاری آسیب های سترگی وارد شده، و این امر زمینه را برای رکود درازگاه کشاورزی، افزایش شمار کوچندگان، و ناانباشتن سرمایه فراهمیده بود. با این همه فرایند فرارویی گام به گام فلات ایران از جایگاه سکونت چادرنشینان به یکجانشینان را می شد پیش از روی کار آمدن صفویان در آینه ی افزایش محصولات گوناگون کشاورزی نگریست. این فراورده های کشاورزی، بیشتر بازار درون مرزی را می پوشاندند (پوشش می دادند). برای نمونه شهر اصفهان که بازسازیِ کشاورزیِ آن از برش شاهرخ تیموری آغازید، و کمابیش در دوره ی آق قویونلوها وضع اش رو به بهبود نهاد، در بخش کشاورزی بویژه در برش صفوی برشکفت (شکوفایی یافت). شاردن به گوشه هایی از همین روند نگریسته، آن گاه که پیرامون کشاورزی اصفهان می نویسد: "آن چه باور نکردنی به نظر می رسد، آن است که بیشتر خوار و بار این شهر، به جز احشام و اغنام، از ده فرسنگی اطراف می آید. شماره ی دیه هایی که در این حد است، هزار و پانصد است و به راستی اکثر این قرا و قصبات از حیث زیبایی و حاصلخیزی غیرقابل وصف می باشد".

برآیند بالندگی بخش کشاورزی بویژه عبارت بود از بالا رفتن توان اقتصادی-سیاسی زمینداران و بازرگانان بزرگ. این دگردیسی پیش از پیدایی دودمان صفوی آغازید (آغاز شد). شیوخ فئودال صفوی که یا خود زمیندار بودند و یا از راه دالان های گسترده، به زمینداران و بازرگانان درون و برون مرز می پیوستند، و نیز قزلباشان تندرو که پیاپی به "کافران" می تاختند و آنان را می چاپیدند (چپاول می کردند)، نه تنها به "تصوف انقلابی" یا "تشیع متعصب"، بلکه بیشتر و پیشتر، به اقتصاد کشاورزی-بازرگانی و سرمایه های انباشته شده از صدور ابریشم و محصولات کناری آن، چشم دوخته بودند. سال ها پیش از چیرگی قزلباشان بر ایران، دالان های سازمانی-بازرگانی شیخ صفی تا مصر و قفقاز و سیحون و خلیج فارس فرامی گسترد (گسترش داشت).

روآوری روزافزون اقتصاد ایران به داد و ستدهای جهانی

پیش از صفویان، انباشت سرمایه از راه بخش کشاورزی، به رشد پیشه وری و تولید کارگاهی، و حتی کارخانه ای تا حدودی یاریده بود (یاری رسانده بود). شاردن در یاداشت های خود از شهر کاشان، که پیشینه ای دراز در کارگاه های نخ ریسی داشت، از جمله به ابریشم دوزی ها و ساتن ها و مخمل ها و تافته هایی که "در هیج کجای ایران" دیده نمی شوند، نگاهی دارد. داده های او، پیرامون چینی های کرمان و مشهد نیز که "از چین بهتر" بوده و بازرگانان هلندی آن را به خوبی می دانستند، نیز از چندوچون کمابیش خوب فراورده های پیشه وری می سخند (سخن می گوید). حتی پیش از روی کار آمدن صفویان، صنایع کارگاهی-کارخانه ای با نشیب و فرازهایی در ایران فرامی رویید. کانون های تولیدی ایران بیشتر در کرمان و یزد و شیراز، و تا حدودی تبریز جای داشتند (تبریز بیشتر مرکز بازرگانی به حساب می آمد، چرا که در درازای جنگ های خانمانسوز سده ی چهارده میلادی و پس از آن، پیاپی پهنه ی تاخت و تاز رقیبان محلی-منطقه ای قرار داشت و شمار بسیاری از پیشه وران زبده اش را از دست داده بود).

حتی در پایان برش صفوی و در اوج بحران سیاسی-اقتصادی، پاره ای از تولیدات داخلی توانایی رقابت با کالای خارجی، نه تنها در بازار درون مرزی، بلکه در بازارهای برون مرز داشتند. شماری از اسناد در حدود سال 1700 میلادی پیرامون «دادخواست» صاحبان صنایع در انگلیس «بر علیه ورود» کالاهای ایرانی و هندی در دست است، که نشان دهنده ی این توان اقتصادی اند. برای نمونه «دلائلی بر علیه منع پوشیدن منسوجات ابریشم هندوستان و ایران» در انگستان، و «پاسخ به روزنامه ای که دلایلی علیه پوشیدن منسوجات ابریشم هند و ایران در انگستان درج کرده»، موجود است. در بیشتر کشورهای اروپایی همگاه با رشد مناسیات سرمایه داری و برپایی بازارهای ملی، به این گونه پدیده ها برمی خوریم، که در پاره ای زمینه ها همسانی هایی دارند با رویکردهای بخشی از بورژوازی ایران پیش و پس از سرنگونی خلافت فئودالی صفوی. هم کاهش مالکیت های فئودالی یا سلب مالکیت کلیساها در هلند و فرانسه، به سلب مالکیت های نهادهای پرستشگاهی در برش محمود و اشرف و نادر می مانست، و هم افزایش وام گیری دولت از بازرگانان و صرافان. این امر در هلند و فرانسه به پیکرگیری دولت های ملی-بورژوایی کمک نمود. از جمله پیامدهای اقتصادی چیرگی سرمایه داران بر فئودال ها در فرانسه و انگلیس و هلند، عبارت بودند از جلوگرفتن صدور مواد خام و خواروبار، ایجاد راهبندهای گمرگی برای ورود کالاهای خارجی، و در پی آن، زمینه سازی برای انباشت بیشتر سرمایه و انقلاب صنعتی. در ایران، طبقه ی نوپای سرمایه دار نتوانست بر نهادهای روبنایی به گونه ی همه سویه برچیرد و اصلاحات بایسته ی اقتصادی-اجتماعی را فراگسترد (در آن برش تاریخی، برخلاف امروز، بورژوازی بازرگانی-مالی نقشی انقلابی و فئودال ستیز داشت، و نه انگلی-وارداتی-اسنعماری) .

بالندگی داد و ستدهای جهانی که از سده ی پانزده میلادی فراشتافت، نه تنها به افزایش توان مالی زمینداران فلات ایران، بلکه در کنار آن، به توانمند شدن بازرگانان درون مرزی انجامید. این امر زمینه را برای ایجاد بازار بزرگ ملی و بنیان گذاری حکومت مرکزی، هر چه بیشتر فراهمید. در بخش بازرگانی که یکی از پایه های برجسته ی زمامداری نوین را بناییده بود، سلطان ها و والی ها و "اعیان" از یک سو، و بازرگانان داخلی و خارجی از دیگرسو، جای برجسته ای داشتند. در آغاز برش صفوی، نقش گروه نخست برمی جست. بیهوده نبود که شاردن شاهان و امیران ایران را «بزرگترین بازرگانان» می خواند.

نقش بازرگانان در ساختار اقتصادی زمامداری کانونیده ی صفوی، با گذشت زمان برتابید. تا دوران شاه عباس، به گمان بسیار زمینداران بزرگ از توان اقتصادی بیشتری نسبت به بازرگانان برخوردار بودند. دشواری های مالی بازرگانان داخلی در آغاز برش صفوی (در کنار تنگناهای مالی زمامداری در فراهمیدن هزینه ی نهادهای دیوانی—سپاهی-درباری)، شاه عباس و شاهان پیش از او را بر آن داشته بود، که انحصار دیوانی تجارت ابریشم را در دست گیرند. در این زمینه ارزیابی مورخ شرکت نفت انگلیس کمابیش درست می نماید: "بازرگانان ایرانی آن مایه سرمایه نداشتند تا تجارت را در سطح وسیعی حفظ کنند، و انگلیسی ها در نخستین ورود خود به ایران این مسئله را دریافتند. شاه عباس از آن جا که فروش ابریشم در مرحله ی اول اهمیت قرار داشت، با تشویق جامعه ی ارمنی، آن ها را در اصفهان جایگزین ساخت." با این همه در آن دوران که بازرگانان تازه ی جهانی، چون تجار انگیسی، با محدودیت های پولی روبرو بودند، تاجرهای ونیزی و عثمانی، و نیز ایرانی در پاره ای از مناطق، هنوز توانایی مالی فراوانی داشتند. برای نمونه در جنوب ایران (افزون بر شیخ های شمال)، خاندان ملوک که پیشینه ای هفتصد ساله داشت، در هرمز به کارهای بازرگانی می پرداخت و از دارایی و نفوذ فراوانی در کرانه های شمالی و جنوبی خلیج فارس برخوردار بود. نفوذ فرمانروایان دارایِ هرمز در منطقه تا حدی بود که در پاره ای از برش های تاریخی، در "ساحل عمان شرقی بین مسقط و راس الحد"، والی های ایرانی را برای کنترل امور بازرگانی برمی گزیدند. خاندان پیشینه دار گرگین در لار (از کانون های برجسته ی بازرگانی جنوب) نیز که با قزلباشان دشمنی می ورزید، از توانایی مالی بالایی برخوردار بود.

نسخه بازرگانی کمپانی هند شرقی انگستان، راهبندی بر بالندگی ایران

از زمان شاه عباس، بازرگانان و صرافانی که گام به گام سرمایه های کلانی انباشتند، جایگاه برجسته تری نسبت به زمینداران بزرگ در دیوان سالاری کانونیده ی صفوی به دست آوردند. این بازرگانان در کنار صرافان، هسته ی مرکزی بورژوازی نوپای بازرگانی-مالی ایران را می ساختند. افزایش توان اقتصادی بازرگانان را، می توان برای نمونه در آینه ی سست شدن انحصار دولتی تجارت ابریشم پس از شاه عباس نگریست. در برش شاه صفی این انحصار کاهش یافت، و پس از او "عملا از میان برخاست". بازرگانان ارمنی که سرمایه های زیادی اندوخته بودند، برای برداشتن انحصار بازرگانی و بریدن دست درباریان و دیوانیان از داد و ستدهای درون و برون مرزی، "رشوه های کلان" به شاه صفی پرداختند. برداشتن انحصار بازرگانی ابریشم که از توان مالی دیوان سالاری کانونیده می کاست، در زمانی رخ می داد که بازرگانان اروپایی، بویژه کمپانی های هند شرقی انگلیس و هلند، از پایان سده ی هفده و آغاز سده ی هیجده میلادی گام به گام به سوی «انحصاری کردن بازرگانی منطقه» پیش می رفتند، و عملا کمیت، کیفیت، نوع، حجم، و قیمت کالاهای داد و ستد شده را به بازرگانان و دولت های محلی تحمیل می نمودند. «نسخـــــــــه بازرگانی کمپانی هند شرقی انگستان!!!» در این برش، عبارت بود از «تجارت ابریشم و پارچه» یا فروش پارچه در بازار ایران در برابر دریافت ابریشم تولیدی داخلی (همانا تحمیل گام به گام خام فروشی به اقتصاد داخلی، آن چه تا امروز با شیوه هایی نوین دنبال شده است).

«تجارت پارچه و ابریشم» که از سوی بازرگانان اروپایی، و بویژه انگلیسی و هلندی، زیرکانه به اقتصاد صفوی تحمیل می شد، زمینه ی جابجایی سرمایه از خاور به باختر را می فراهمید، و به انباشت سرمایه در کشورهای رو به صنعتی شدن اروپای شمالی، می یارید (یاری می کرد). در سده ی شانزده و حتی در بخشی از سده ی هفده میلادی، فرایند انباشت سرمایه در اروپا به پایان نرسیده بود، و بر همین پایه، خاوری ها هنوز می توانستند، هم با بهره گیری از دارایی های خزانه های پر از طلا و جواهر و مسکوکات شاهی-دیوانی، هم با بهره مندی از سرمایه های انباشته شده در دست بازرگانان و صرافان و کارگاه داران و زمینداران داخلی، و هم با سود به دست آمده از انحصار تجارت خارجی ابریشم، تا حدودی از شتاب انتقال سرمایه از خاور به باختر بکاهند. حتی در پاره ای از برش ها، از افزایش داد و ستدهای جهانی به سود بهبود اقتصاد داخلی، افزایش تولیدات محلی، و نیز صدور منسوجات و دیگر تولیدات درون مرزی بهره گرفته شد. این دگردیسی ها در اقتصاد داخلی، همزمان بود با تحولات کیفی در بازرگانی جهانی، و جنگ میان بازرگانان شمالی و جنوبی در اروپا. در درازای دو سده ای که صفویان بر ایران فرمان راندند، این تنش ها کمابیش به سود بازرگانان شمالی پایانید (پایان یافت)، و همزمان با انباشت سرمایه های کلان در انگستان و هلند، جامعه ی فئودالی اروپا آرام آرام رو به صنعتی شدن فراخرامید. با افزایش تولیدات صنعتی در کشورهای اروپایی، «رابطه ی بین تجارت پارچه و ابریشم» گونه گونی بیشتری یافت، اما با همان درونمایه هر چه بیشتر بر کل اقتصاد خاور برچیرید (بنگرید به پیمان نامه های «بیست-سی ساله!!!» ی در حال رایزنی میان کنسرن های غول پیکر نفتی و دولت «تدبیر و امید» و نیز همتایان آنان در باختر آسیا، و برنامه ریزی برای جاسازی بنیادگرایان اسلامی «شسته-رُفته برای چند دهه!!!» در منطقه، و دبنال گیری زیرکانه ی «نسخـــــــــه بازرگانی کمپانی هند شرقی انگستان!!!» در سده ی ییست و یک میلادی. دزدان دریایی را جان و آرام آدمیان پشیـــــــــزی ارزش نیست، چه در ایران و عراق و افغانستان، و چه در بحرین و مصر و لیبی و سوریه و سودان و نیجریه و مکزیک و دیگر چهارسوی گیتی).

در آغازِ این روند، با وجود توان گرفتن بازرگانان و صرافان داخلی و خارجی، انباشته ی مسکوکات دولت مرکزی هنوز بالا بود و دستگاه درباری-دیوانی توانایی مالی فراوانی داشت. شاردن پیرامون این اندوخته ها که می توانستند زمینه ی بالندگی اقتصادی در برش صفوی را آماده سازند، می نویسد: "در آن جا (خزانه ی سلطنتی) بهترین و قیمتی ترین جواهرات را مرتب کرده، گسترده اند. این خزانه به سه مخزن بزرگ تقسیم می شود ... اگر تو یک به یک این صندوق ها را ببینی، در جای خود خشک خواهی شد. به او (وزیر اعظم) گفتم، بهای این ها را به چند میلیون تخمین زده اید. پاسخ داد که ارزش هر قطعه معلوم است، ولی کسی در بند آن نیست که قیمت کل را بداند. برای من که از طلا و جواهر سررشته کافی دارم و در تشخیص آن ها خطا نمی کنم، ممکن نیست قیمت جواهرات این صندوق ها را تخمین بزنم. فقط به این اکتفا می کنم که بهای آن ها بالغ بر میلیون هاست."

در آستانه ی سده ی شانزده میلادی برای جهش اقتصادی، هنگامه ی منطقه ای-جهانی نیز فراخور بود: عثمانی ها در باختر هنوز ابرنیرو نشده بودند، شیبانیان خاور با بحران اقتصادی و کاهش داد و ستدهای زمینی دست و پنجه نرم می کردند، در جنوب خاوری راه بازرگانی با هند باز بود، راه آبی خلیج فارس زیر کنترل کامل بازرگانان اروپایی در نیامده بود، دیگر گذرگاه های استراتژیک در باختر آسیا کمابیش در دست والی ها و بازرگان های منطقه جای داشت، و اروپا هنوز به انقلاب صنعتی پا ننهاده بود. به گونه ی فشرده می توان گفت که جامعه ی ایران از سده ی پانزده میلادی و همزمان با افزایش داد و ستدهای برون و درون مرزی، و نیز گسترش زمین های کشاورزی، در گدار کانونیدن (تمرکز) بیشتر دیوانی، پایانیدن ملوک الطوایفی، و برپایی بازارهای ملی و مناسبات نوین سرمایه داری گام برمی داشت. این گدار، راه همواری نبود. کوشش یرای پی ریزی پادشاهی کانونیده و خودکامه ی موروثی که از برش ایلخانان آغازیده بود، پس از نشیب و فرازهایی سرانجام به خلافت شیعه ی صفوی انجامید. بنیان گذاری دودمان تازه، به معنای پایان دادن به مناسبات پیشین نبود، بلکه بدین معنا بود که زمامداری خودگردان محلی درلرزیده بود. در برش شاه عباس و با گسترش چشمگیر خالصجات شاهی-دیوانی بود که مناسبات نوین سرمایه داری، در کنار زمینداری پیش-سرمایه داری گام به گام رخ نمود. (چرا که از یک سو، بُراترین تبر بر مالکیت های ملوک الطوایفی و نهادهای ایلیاتی-عشیره ای فروآمد، و از دیگرسو، روابط کمابیش پیشرفته ی کشاورزی فرارُوست)

اصفهان کلان شهری با جمعیتی برابر با لندن بزرگترین شهر اروپا

با انتقال پایتخت به اصفهان، و بویژه پس از اصلاحات شاه عباس، اقتصاد ایران در سده ی هفده میلادی وارد برش نوینی شد. بر پایه ی داده های اقتصادی، می توان گفت که در پایان سده ی هفده و آغاز سده ی هیجده میلادی سرمایه داری ایران با وجه ویژه ی بازرگانی-مالی و با حضور سنگین بازرگانان ارمنی و صرافان ایرانی-هندی (پارسیان هند) در پاره ای از مناطق ایران، خاصه در اصفهان پا به پهنه ی زندگی نهاد. بورژواری بازرگانی-مالی در پیوندی همه سویه بود با بخش تولیدی. در این برش شمار مانوفاکتورها و کارگاه های خصوصی-دولتی در پایتخت و شهرهایی چون یزد و کرمان و شیراز افزایش سترسایی (محسوسی) یافت. در آغاز کار، انباشت سرمایه در دست دیوان مرکزی (از راه انحصار بازرگانی ابریشم و گسترش خالصجات)، و سپس در دست بورژوازی بازرگانی-مالی، زمینه هایی برای بالندگی کارگاه های تولیدی، بویژه در مرکز ایران، فراگسترد. این در حالی بود که در بیشتر مناطق کشور، خاصه در ایالت های "سرحدی"، مناسبات فئودالی و عشیره ای (پدرشاهی) می چیرید.

مناسبات نوین سرمایه داری، خاصه در پایتخت هشتصد هزار نفری صفوی (همانا چهــــــــــار برابر پایتحت بی پیشیه و «مذهبی-عرفانی» قاجاری یا تهران دویست هزار نفری در آستانه ی انقلاب بورژوایی مشروطه، و چهل برابر تهران آغا محمد خانی در آغاز سده ی نوزده میلادی) به اوج خود رسید. اصفهان پس از اصلاحات شاه عباس به یک کلان-شهر که شمار ساکنانش برابر بود با لندن، بزرگترین شهر اروپا، فرارویید. از جمعیت شهرنشین پانزده درصدی ایران در پایان برش صفوی، یک سوم آن در اصفهان می زیست. شهری که در آن همه سویه مناسبات بسیار پیچیده ی شهرنشینی (علیرغم همه ی تنگناهای آن) جایگزین روابط ساده ی کوچ نشینی-روستایی می شد. بالیدگی ناهمسان اقتصادی در ایران، پدیده ای است که تا آغاز سده ی بیست و یک میلادی نیز پابرجای مانده است. بدین معنا که جامعه ی ایران پس از گذشت چند سده و علیرغم رشد همه سویه ی مناسبات سرمایه داری در کلان-شهرها و شهرها، در پاره ای از منطقه ها و روستاهای پراکنده با بازمانده های مناسبات فئودالی و حتی عشیره ای (پدرشاهی) در کشاکش است.

در سده های هفده تا نوزده میلادی، بالیدگی ناهمگون مناسبات نوین سرمایه داری در اروپا نیز دیده می شد و محدود به باختر آسیا و ایران نبود. برای نمونه در فرانسه حتی در پایان سده ی هیجده میلادی، همانا پنجاه سال پس از فروپاشی خلافت صفوی، در بخش های بزرگی از کشور مناسبات فئودالی می چیرید و دهقانان با کندی به پروسه ی اجاره داری زمین های کشاورزی کشانده می شدند. رشد مانوفاکتورها و کارگاه ها نیز که شمار کارفرمایان را به دویست و پنجاه هزار تن و شمار مزدبگیران را به ششصد هزار تن در همه ی کشور رسانده بود (نیم سده پیش از آن، تنها شمار کارگران نساجی اصفهان، نزدیک بود به بیست و پنج هزار تن)، در شمار کمی از کانون ها، چون پاریس و لیون و اورلئان و شمال فرانسه پدیدار شده بود. در بیشتر کارگاه های فرانسه، شمار کمی کارگر به کار گرفته می شدند، و افزون بر آن، کارگاه های تولیدی نیز در روستاهای گوناگون می پراکندند (کمابیش چون برش صفوی)، که این امر تهیه مواد خام و حمل و نقل و سازماندهی کارگاه های دورافتاده را با دشواری های فراوان روبرو می ساخت.

پایان بخش سیزدهم

 

پیوست ها

پس از مرگ شاه عباس جایگاه انگستان در داد و ستد برون مرزی فروکاست و به جای آن هلندیان از جایگاه بهتری برخوردار شدند. به گفته ی یکی از پژوهشگران "با مرگ شاه عباس، انگلیسی ها بهترین دوست خود را از دست دادند". این "دوستی" اما بر پایه ای متعادل استوار بود. همکاری بیشتر با بازرگانان برون مرزی، ناخرسندی شماری از بازرگانان جنوب، از آن میان لاری ها را، برمی انگیخت. در برش عباس نخستین، این ناخرسندی کمتر از پایان برش صفوی دیده می شد.

نکته سنجی هایی از کتاب «تشیع سرخ» درباره ی پیکرگیری زمامداری اسماعیل از سوی زمینداران شمال و «ارباب عمائم و ارباب صدرات» (از آن میان شمس الدین لاهیجی)، در پهنه ی اقتصادی-اجتماعی خواندنی است.

در برش تیمور "گیلانات" ده هزار من ابریشم مالیات می پرداخت. پیش از آن نیز، برای نمونه در برش طغرل سلجوقی، درآمد ابریشم "مکران به سی هزار دینار" می رسید و "تمغای بندر تیز پانزده هزار دینار" بود.

خلیج فارس در دوران باستان شکوفایی فراوانی داشت و بازرگانی آن از مدیترانه و دریای سرخ پربارتر بود.

کوچ مردم از فلات ایران از آغاز تا میانه ی برش صفوی نیز دیده می شد، اما در برش میانه ی صفوی فروکاست. در پایان سده ی هفده و درازای سده ی هیجده میلادی این روند فراشتافت.

با گشودن هرمز در برش عباس نخستین، بر زمانداری این خاندان (بازرگانان جنوبی، و خاصه تجار محلی هرمز، به ندرت ناوگان جنگی محلی داشتند) نقطه ی پایان نهاده شد. از دست دادن هرمز، به از دست دادن عمان نیز انجامید.

فرانسیسکو پیردار دولاوال در سفرنامه خود پیرامون صادرات ایران به گوا در سال 1607 از این کالاها نام می برد: مروارید، نقره، طلا، منسوجات ابریشمی، فرش، پارچه های ایرانی، اسب های عربی و ایرانی، ادویه، خشکبار، و گیاهان طبی به مقدار فراوان.

در برش سلطان حسین، دریافت وام از بازرگانان داخلی و نیز تجار خارجی باز هم رو به فزونی نهاد.

یورش های پیاپی قزلباشان به مناطق نامسلمان و تاراج آنان، بویژه در قفقاز ویرانی های فراوان به جای گذاشت

 

پيش گفتار

click

بخش یکم: سه سده ی سرنوشت ساز

click

بخش دوم: از طلبه های زیردست تا ملاباشی های بالادست

click

بخش سوم: کیفر دادخواهی چیزی نبود و نیست جر تنبیه

click

بخش چهارم: تندروی های آیینی و اشرافیت روحانی

click

بخش پنجم: نادانی ها و خشک مغری های متعصب ها

click

بخش ششم: خلافت هاي “با تاخيري” که بازسازي مي شوند

click

بخش هفتم: برآمدن و برافتادن زمامداری نهادهای پرستشگاهی در تاریخ ایران

click

بخش هشتم: چیرگی درازگاه تمایلات ازتجاعی بر جامعه ی ایران

click

بخش نهم: مرگ شهرها و شارستان ها، و زایش «ربض» ها و شورستان ها

click

بخش دهم: ویژگی های ششگانه ی زمامداری کانونیده ی ایرانی

click

بخش یازدهم: چگونه اشرافیت نوین روحانی در ایران شکل گرفت

click

بخش دوازدهم: زمامداری لرزان اشرافیت روحانی

click

بخش سیزدهم: رده آرایی نیروها در آستان نخستین انقلاب بورژوایی ایران

click

بخش چهاردهم: طبقه ای توانمند برمی تابد

click

بخش پانزدهم: فروپاشي روزافزون مناسبات فرسوده

click

خيزش 88

منتشر شد و به گونه پي دي اف در دسترس خوانندگان است

اصل چهل و چهار قانون اساسی: پایه ای برای مصادره ی دارایی هایِ به یغما رفته ی توده ها از سوی بازاریان بزرگ و بنیاد-موقوفه خواران فربه و پاسداران بالا جایگاه در درون نظام ولایت فقیه

 

نظام اقتصادی جمهوری اسلامی ایران بر پایه سه بخش دولتی، تعاونی و خصوصی با برنامهریزی منظم و صحیح استوار است. بخش دولتی شامل کلیه صنایع بزرگ، صنایع مادر، بازرگانی خارجی، معادن بزرگ، بانکداری، بیمه، تأمین نیرو، سدها و شبکه‏های بزرگ آبرسانی، رادیو و تلویزیون، پست و تلگراف و تلفن، هواپیمایی، کشتیرانی، راه و راه‏آهن و مانند اینها است که به صورت مالکیت عمومی و در اختیار دولت است. بخش خصوصی شامل آن قسمت از کشاورزی، دامداری، صنعت، تجارت و خدمات میشود که مکمل فعالیتهای اقتصادی دولتی و تعاونی است

 

از اصل ۴۵ قانون اساسی: پایه ای برای بازپس گرفتن دارایی های تاراج شده ی مردم ایران از دست اندرکاران سامانه ی ولایی

 

انفال و ثروتهای عمومی از قبیل زمینهای موات یا رها شده، معادن، دریاها، دریاچهها، رودخانه‏ها و سایر آبهای عمومی، کوه‏ها، دره‏ها‏، جنگٌلها، نیزارها، بیشههای طبیعی، مراتعی که حریم نیست، ارث بدون وارث، و اموال مجهول‏المالک و اموال عمومی که از غاصبین مسترد میشود