داد

click

نشريه اجتماعي-اقتصادي

و پژوهشي-تاريخي

clickآژيرها بلندتر به ندا در مي آيند

ارنست همینگوی، نویسنده ی "آدمی دوست" امریکایی، در کتاب "ناقوس ها برای که به صدا در می آیند"، گوشه ای از رزم نیروهای دمکرات و دادخواه اسپانیا را در زمانی به تصویر کشید، که کشورهای صنعتی در اوج بحران اقتصادی، از یک سو، برای سرکوب نیروهای دمکرات داخلی و انحراف افکار عمومی، و از دیگرسو، برای تقسیم دوباره ی مستعمره ها و کنترل گلوگاه های اقتصادی جهان، زرادخانه های خود را با همه ی توان به کار انداخته بودند. سرکوب جنبش دمکراتیک اسپانیا از سوی فاشیست ها در سال 1939، و سکوت حساب شده ی لردهای انگلیسی و کابوی های امریکایی، آژیری بود که جنگ جهانی دوم، بزرگترین فاجعه ی تاریخ آدمی را، ندا می داد. برآیند پنج سال جنگ خانمان سوز را، که سرآغازش تنش میان فاشیست های هیتلری و لردهای انگلیسی بر سر جایگاه آنان در اقتصاد جهان بود، می توان بدین گونه هاشور زد: پنجاه و پنج تا شصت میلیون کشته که بیشتر آنان را (چون جنگ های عراق و افغانستان) غیرنظامیان تشکیل می دادند، میلیون ها اسیرجنگی که نیمی از آنان در اردوگاه های بیگاری و در سیاهچال ها از گرسنگی و شکنجه جان دادند، و صدها هزار کشته در جریان انفجار بمب های اتمی در هیروشیما و ناکازاکی که پیامدهای درازگاهی داشتند. جنگ جهانی دوم که با خنثی سازی و سرکوب نیروهای دمکرات و صلح دوست در درون کشورهای بحران زده ی سرمایه داری زمینه سازی شد، پس از پنج سال پایان یافت، ولی خواست فاشیست ها و لردها برای چیرگی بر جهان، با دگرگونی های نوین در چین و هند و اروپای خاوری، به کابوسی تلخ مبدل شد. چین برای دستیابی به استقلال و رهایی از بندهای استعماری، هزینه ای سنگین پرداخت. در کوران جنگ جهانی دوم، این کشور (در کنار اتحاد شوروی) تنها کشور درگیر در جنگ بود که شمار کشته هایش، از ده میلیون تن فراتر رفت. باختر آسیا، و در مرکز آن ایران، نتوانست از این فرصت تاریخی بهره گیرد و خود را از بند کنسرن های نفتی-نظامی-مالی رها سازد. انگیزه ی شکست جنبش های باختر اسیا و افریقا و امریکای لاتین را، می بایست نه تنها در برون، بلکه بویژه در درون، و در چگونگی موضع گیری ها و دسته آرایی های نیروهای ملی و دمکرات در آن برش، جست و جو کرد. در حقیقت امر، "اتاق های فکر" این دسته کشورها بودند که در این نبرد دشوار، مغلوب دکترین های "از ما بهترتان" شدند. امروز نیز نبرد راستین، میان همین "اتاق های فکر" جریان دارد. آماج لردها و کابوی های امروز جهان، هم چون گذشته، "در درجه ی نخست" عبارت است از به انحراف کشاندن "خبرگان" ملی و دمکرات کشورهای رو به رشد. تازه ترین نمونه ی آن باز می گردد به زمینه سازی برای تنش آفرینی های نوین در سوریه و برپایی «نقشه» نوین استعماری در کناره ی خاوری دریای مدیترانه، از جمله با یاری این «خبرگان»، و بنیانیدن «فدراسیون ترکیه ی بزرگ» (بنا بر داده های تارنمای «سیاست خارجی آلمان») در برگیرنده ی کردهای سوریه و عراق و ترکیه، و شــــــــــاید ایران

آژيرها بلندتر به ندا در مي آيند

این ارزیابی که در کوران «جنگ ناتو در لیبی» با عنوان «آژیرها برای که به ندا در می آیند» نگاشته شد، امروز نیز به قوت خود باقی است. داده های تلخ چند سال گذشته در کشورهای بالنده (رو به رشد) و پیشرفته در کشاکش بحران ژرف اقتصاد جهانی، تاییدی هستند بر بسیاری از گوشه های برجهانده شده در این نوشتار. با آرزوی آن که کمکی باشد برای پایانیدن «عصر کشتی های توپدار» در خاورمیانه و جهان

بنی آدم اعضای یک پيکرند

که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار

دگر عضوها را نماند قرار

تو کز محنت دیگران بی غمی

نشاید که نامت نهند آدمی

سروده ی تاریخی سعدی

ارنست همینگوی، نویسنده ی "آدمی دوست" امریکایی، در کتاب "ناقوس ها برای که به صدا در می آیند"، گوشه ای از مبارزات نیروهای دمکرات و دادخواه اسپانیا را در زمانی به تصویر کشید، که کشورهای صنعتی در اوج بحران اقتصادی، از یک سو، برای سرکوب نیروهای دمکرات داخلی و انحراف افکار عمومی، و از دیگرسو، برای تقسیم دوباره ی مستعمره ها و کنترل گلوگاه های اقتصادی جهان، زرادخانه های خود را با همه ی توان به کار انداخته بودند. سرکوب جنبش دمکراتیک اسپانیا از سوی فاشیست ها در سال 1939، و سکوت حساب شده ی لردهای انگلیسی و کابوی های امریکایی، آژیری بود که جنگ جهانی دوم، بزرگترین فاجعه ی تاریخ آدمی را، ندا می داد.

برآیند پنج سال جنگ خانمان سوز را، که سرآغازش تنش میان فاشیست های هیتلری و لردهای انگلیسی بر سر جایگاه آنان در اقتصاد جهان بود، می توان بدین گونه هاشور زد: پنجاه و پنج تا شصت میلیون کشته که بیشتر آنان را (چون جنگ های عراق و افغانستان) غیرنظامیان تشکیل می دادند، میلیون ها اسیرجنگی که نیمی از آنان در اردوگاه های بیگاری و در سیاهچال ها از گرسنگی و شکنجه جان دادند، و صدها هزار کشته در جریان انفجار بمب های اتمی در هیروشیما و ناکازاکی که پیامدهای درازگاهی داشتند.

جنگ جهانی دوم که با خنثی سازی و سرکوب نیروهای دمکرات و صلح دوست در درون کشورهای بحران زده ی سرمایه داری زمینه سازی شد، پس از پنج سال پایان یافت، ولی خواست فاشیست ها و لردها برای چیرگی بر جهان، با دگرگونی های نوین در چین و هند و اروپای خاوری، به کابوسی تلخ مبدل شد. چین برای دستیابی به استقلال و رهایی از بندهای استعماری، هزینه ای سنگین پرداخت. در کوران جنگ جهانی دوم، این کشور (در کنار اتحاد شوروی) تنها کشور درگیر در جنگ بود که شمار کشته هایش، از ده میلیون تن فراتر رفت. باختر آسیا، و در مرکز آن ایران، نتوانست از این فرصت تاریخی بهره گیرد و خود را از بند کنسرن های نفتی-نظامی-مالی رها سازد.

انگیزه ی شکست جنبش های باختر اسیا و افریقا و امریکای لاتین را، می بایست نه تنها در برون، بلکه بویژه در درون، و در چگونگی موضع گیری ها و دسته آرایی های نیروهای ملی و دمکرات در آن برش، جست و جو کرد. در حقیقت امر، "اتاق های فکر" این دسته کشورها بودند که در این نبرد دشوار، مغلوب دکترین های "از ما بهترتان" شدند. امروز نیز نبرد راستین، میان همین "اتاق های فکر" جریان دارد. آماج لردها و کابوی های امروز جهان، هم چون گذشته، "در درجه ی نخست" عبارت است از به انحراف کشاندن "خبرگان" ملی و دمکرات کشورهای رو به رشد.

آژیرهایی از راه دور

دو جنگ جهانی سده ی بیست میلادی زمانی رخ دادند، که دنیا در آستانه ی ایجاد سامانه ی نوین یا توازن تازه ای، قرار داشت. نشانه های درگیری های خونین میان "دارایان جهان" اما، از آغاز سده ی پیشین، خود نموده بود. واپسین آژیر آن در اسپانیا تنها یک سال پیش از آغاز جنگ جهانی دوم به ندا درآمد.

آن چه از ابتدای سده ی بیست و یک میلادی رخ می دهد نیز، نشانگر آن است که جهان در آستانه ی ایجاد سامانه ی نوینی قرار گرفته است. تنش های تند و خونین این دوران گذار را می توان آژیری دانست، برای بازخوانی فاجعه های سده ی پیشین. اگر چه این آژیرها هنــــــــــــوز از راه دور به گوش می رسند، اما می بایست آنان را جدی گرفت. پانصد "قیصر جهان"، و در بالای آنان کنسرن های نظامی-نفتی-مالی، در کوران "بلندترین" بحران اقتصادی تاریخ سرمایه داری (که با بحران آغاز سده ی بیست همسانی هایی دارد)، نه تنها چندین جنگ خانمان سوز به مردم جهان تحمیل کرده اند، بلکه هم زمان با اوج گیری ناخرسندی های داخلی در کشورهای متروپل، دست اندرکار تنش آفرینی های "مدل تازه" در پهنه های درون و برون مرزی هستند.

رویکردهای نوین هارترین جناح های سرمایه داری، هم برای کشورهای صنعتی، و هم برای کشورهای رو به رشد فاجعه آفرین بوده است. برای نمونه در حالی که کنسرن های نفتی و نظامی "سال های طلایی" را در چند سال گذشته پشت سر نهاده اند، و همزمان با اینکه درآمد پردرآمدترین افراد در امریکا طی سال های گذشته سه برابر افزایش یافته است، شمار نادارانی که در زیر مرز فقر زندگی می کنند، بالا رفته و به مرز یک پنجم جمعیت فراروییده است. این نابرابری های اقتصادی، در دیگر کشورهای صنعتی چون فرانسه و اسپانیا و ایتالیا و آلمان نیز رو به فزونی نهاده اند. شمار بیکارن در اسپانیا، یکی از کانون های جدی اعتراض های مردمی، بیش از بیست و پنج درصد، و در میان جوانان در مرز چهل و پنج درصد گمانه زنی می شود. اعتصاب ها و اعتراض های گوناگون در این کشورها که در آنان، بنا به گزارش رسانه های گروهی، "بی چیزان" نقش تعیین کننده بازی می کنند، خواب آرام "داریان" را به کابوسی تلخ مبدل کرده است. کشتار جوانان نواندیش، اخطارهای گوبلزوار، و نیز امنیتی کردن هر چه بیشتر فضای سیاسی در کشورهای اروپایی و امریکا، کوششی است برای خاموش کردن صدای این "بی چیزان" و دادخواهان.

برون رفت از بحران به هزینه ی کشورهای رو به رشد

"قیصران جهان" همزمان با در پیش گرفتن تدابیر امنیتی و غیرامنیتی برای خنثی کردن و "آرام" نمودن نیروهای دمکرات و صلح دوست در کشورهای خود، لبه ی تیز یورش های نظامی و غیرنظامی خود را متوجه کشورهای رو به رشد نموده اند. این گوبلزهای بی نقاب و بانقاب، در کوران جنبش های ملی-دمکراتیک این کشورها، می کوشند از آب گل آلود برای تامین منافع خویش، ماهی گیرند. دخالت آشکار در روند جنبش های رهایی بخش و ضداستعماری، که پیشینه ای چند صد ساله دارد، در شرایط کنونی چند آماج را پی می  گیرد (برای آشنایی با "سیاست" های طراحی شده، به لینک های پایان نوشتار نگاه کنید. دکترین "نوین؟" کابوی های امریکایی و لردهای انگلیسی، استوار است بر بهره گیری از توان نظامی ناتو، امکانات مالی نهادهای بین المللی و کشورهای صنعتی، و نیز دلارهای نفتی هم پیمانان محلی).

نخست، انحراف افکار عمومی در کشورهای متروپل، همزمان با اوج گیری بحران اقتصادی "خطرناک" (برگرفته از تازه ترین ارزیابی صندوق بین المللی پول) و افزایش روزافزون ناخرسندی لایه های پایین اجتماعی. در کوران ناآرامی های کنونی در کشورهای متروپل، که واپسین نمونه ی آن را در انگستان نگریستیم، این هواداران "دمکراسی"، به همان شیوه های کنترل اینترنتی و مخابراتی (برای نمونه در انگستان و امریکا در چند هفته ی گذشته) روی آوردند، که پیشتر ملایان ایران و دیگر همتایانشان در کشورهای رو به رشد، کارایی آن را به اثبات رسانده اند. علیرغم همه ی پیشگیری ها، موج ناآرمی ها همچنان ادامه دارد. در آلمان کشور با "ثبات" اروپا، تنها در دو شهر بزرگ برلین و هامبورگ، جوانان نادار و ناخرسند در درازای یک هفته نزدیک به صد خودرو را در خیابان ها پنهان و ناپنهان به آتش کشیده اند، و به گزارش روزنامه ی اشپیگل، پلیس شهری را برای نخستین بار به چالشی "تاریخی" کشانده اند. کار به جایی رسیده است که دارایان از آوردن اتومبیل های گران بهای خود به خیابان ها به ترس افتاده اند. بیهوده نیست که زراندوزان، از یک سو گوبلزها، و از دیگرسو مردگان سده های میانی (اشاره است به دعوت پاپ، یار "ملاباشی" های صفوی صفت ایران، به پارلمان آلمان برای "نخستین" بار، که از سوی صدتن از نمایندگان سوسیال دمکرات و سبز و چپ، به گونه ی تمسخرآمیزی تحریم شد) را به یاری خوانده اند. اوضاع در کشورهای دیگر نیز کمابیش بحرانی است.

دوم، کوشش برای خروج از تنگناهای مالی در کشورهای سرمایه داری، نه با ایجاد دگردیسی های ژرف زیربنایی و روبنایی، بلکه از راه تحمیل هزینه های گزاف به کشورهای روبه رشد. کوشش برای ایجاد دگردیسی های گریزناپذیر در اقتصاد امریکا، کانون بحران اقتصادی جهان، همانگونه که از سوی پاره ای از کارشناسان به درستی پیش بینی می شد، عملا به بن بست رسیده است. در موزاییک سیاسی کنونی امریکا، بدون حضور گسترده ی "پایینی ها"، نمی توان چشم امید به دگرگونی های چشمگیری در پهنه ی درونی داشت. برآیند این بن بست داخلی چیزی نبوده و نیست جز روی آوری بیشتر به سیاست های تجاوزکارانه ی خارجی. در این راستا بویژه آن دسته از کشورهای رو به رشد نشانه رفته اند، که از اندوخته های نفتی و گازی سرشاری برخوردارند. از آن نمونه اند لیبی، دارنده ی بزرگترین منابع نفتی ارزان افریقا، و عربستان سعودی، یکی از بزرگترین صادر کنندگان نفت و گاز جهان. سه نمونه ی تازه در بهره برداری اقتصادی با "اسم رمز" کمک های "انسان دوستانه" به "بهار عربی"، به گونه ی زیرند: افزایش فروش جنگ افزارها به عربستان سعودی از سوی کنسرن های نظامی امریکا از شصت میلیارد دلار به نود میلیارد دلار، افزایش سی در صدی فروش تسلیحات انگلیسی به لیبی و بحرین در ماه های گذشته، و جنگ میان کنسرن های نظامی اروپایی و امریکایی بر سر فروش تانک ها و دیگر جنگ افزارها به کشورهای نفت خیز منطقه.

سوم، برای انحراف افکار عمومی در آن گروه از کشورهای "دوست" که با بحران های جدی داخلی روبرو هستند؛ بویژه عربستان سعودی و ترکیه ی اسلامی. رسانه های گروهی آلمان اشاره به این دارند که خرید جنگ افزارهای تازه از سوی عربستان سعودی، بیش از آن که اهدافی رو به برون داشته باشد، سرکوب اعتراض ها و اعتصاب های داخلی و احتمالی آینده را نشانه گرفته است. ترکیه نیز که سال هاست با ناآرامی های درونی دست و پنجه نرم می کند و اقتصادش با خطر جدی کاهش سرمایه گذاری های خارجی روبروست، در چند هفته ی گذشته، دست در دست ولایی ها، عملا جنگی تازه را در خاور کشور خود آغاز نموده است. سران آن کشور نیز چون عربستان، می کوشند توجه افکار عمومی مردم را از بحران رو به رشد اقتصادی، به مسائل خارجی برگردانند. اسلام گرایان ترکیه و عربستان (نظام های "ایده آل" کنسرن های جهانی) دو کشوری هستند که بیش و پیش از دیگر کشورهای منطقه، از پیروزی نیروهای ملی و دمکرات درایران و مصر، و روی کار آمدن ملی گرایانی از تبار گاندی ها و مائوها و هوشی مین ها و مصدق ها و ناصرها، زیان خواهند دید. سرنوشت آینده ی باختر آسیا و شمال افریقا را، نتیجه ی این نبرد "پنهان"، رقم خواهد زد. در صورت پیروزی مردم مصر و ایران در نبردهای سخت در پیش، می توان انتظار داشت که پس از پنج سده، قدرت سیاسی-اقتصادی از آناتولی (یا عثمانی پیشین) به مرکز آسیا (و ایران در مرکز آن) و شمال افریقا (و مصر در کانون آن)، چون هزاره های پیشین منتقل شود. این امر به معنی تغییر توازن جدی نیروها به سود کشورهای حوزه ی خلیج فارس و مدیترانه، به طور کلی است. در این راستا آینده ی ترکیه و عربستان، برجسته ترین "پادوهای ناتو" در باختر آسیا، تا حدودی زیادی وابسته است به برآیند نبرد مردم ما و مصر برای پایان دادن به مناسبات استعماری و نواستعماری. (جالب اینکه احمدی نژاد، "پینوشه" ی ریش دار ایران در مصاحبه ی تازه ی خود پیرامون دگردیسی های منطقه، به درستی خود را در کنار نظامی های مصر و شیخ های عربستان، واپس مانده ترین نیروهای خاورمیانه، نشانده است)

انگیزه ی چهارم در پیوند است با همین "نبرد پنهان" منطقه ای. در این راستا کوشش برای جلوگیری از تغییر "توازن کنونی نیروها" در منطقه، در راس امور قرار گرفته است. حفظ این "توازن" وابسته است به منفغل کردن و به بند کشیدن جنبش هایی که درون مایه ی شدید ملی و دمکراتیک دارند. "اتاق های فکر" کنسرن ها، با "ترساندن" مبارزان این کشورها از بازخوانی رویدادهایی همگون با بحرین و لیبی، از یک سو، دست اندرکاران جنبش را به "سازش" و "آرامش" دعوت می کنند، و از دیگرسو، "پینوشه های" ریش دار و بی ریش را به جان آنان می اندازند. سرکوب های "حساب شده ی" نظامیان مصر و ایران، همسانی های "شگفت انگیزی" دارند. چرایی اتخاذ این سیاست های سرکوبگرانه را، گفته های "البرادی" تا حدودی روشن می کند. وی مصر را، در آستانه ی "انقلاب دوم" و "بر دهانه ی آتشفشان" می بیند. به دیگر سخن، مردم مصر چون مردم ما، خود را آرام آرام برای خیزش دوم توده ای آماده می کنند (نشانه های این خیزش های ملی و دمکراتیک در سوریه و عراق، و حتی تا حدودی در افغانستان نیز دیده می شوند، و می توان انتظار داشت که با کمی تاخیر در ترکیه و عربستان نیز آشکار شوند). این خیزش ها اگر به پیروزی بیانجامند و در کوران جنبش ژرفا یابند، می توانند "توازن کنونی نیروها" در منطقه را، به زیان "قیصران جهان" و "پادوها و هم کاسه های منطقه ای آنان" تغییر دهند. این امر گامی است بلند، نه تنها در گدار دگرگونی های سیاسی-اقتصادی خاورمیانه، بلکه در در راه تغییر موزاییک سیاسی جهان و ایجاد سامانه ی نوین بین المللی.

پنجم، کمرنگ نمودن تاثیر نیروهای "به راستی" ملی و دمکرات در کوران خیزش هایی که علیرغم خواست "اتاق های فکر"، از "کنترل" خارج شده و رشد نموده اند. دکترین "قیصران جهان" در این دسته کشورها عبارت است از: انقلابی نمایی در کوران نبرد با دیکتاتورها، کوشش برای جاسازی نیروهای وابسته، و سپس، استقرار این دسته های نظامی و غیرنظامی در کشورهای "رهایی یافته" به منظور پاسداری از "آرامش" و برقراری "دمکراسی". "آرامش و دمکراسی"، اسم رمزی است برای سرمایه گذاری ها و پیمان نامه های نوین و سودآور. "طرح" سرمایه گذاری های تازه در منطقه، پس از سخنرانی رییس جمهور امریکا در وزارت امورخارجه آن کشور، و بویژه بعد از هماهنگی های لازم با لردهای انگلیسی در چند ماه پیش (نگاه کنید به سخنرانی اوباما در وزارت امور خارجه امریکا، و نیز در میان لردهای انگلیسی در لینک های پایان نوشتار)، به مرحله اجرا درآمد. سرمایه گذاری های تازه ی نهادهای بین المللی و "پادوهای منطقه ای"  آنان، بنا به گفته ی اوباما، بویژه مصر و تونس را نشانه گرفته اند. افزون بر سرمایه گذاری های امریکا و انگستان و نهادهای مالی بین المللی، تاکنون چندین میلیارد دلار از سوی کشورهای جنوبی خلیج فارس برای "دمکراسی" های نوین در تونس و مصر هزینه شده اند.

این سرمایه گذاری ها، آماج های اقتصادی روشنی را تعقیب می کنند: پیاده کردن "ارزش" های انگلیسی-امریکایی در منطقه، یا لیبرالیسم اقتصادی وابسته به کنسرن های کشورهای متروپل، برای ایجاد "بازارهای نوین". این تغییرات دیکته شده از "از بالا" نه تنها کشورهای "انقلابی" منطقه، بلکه کشورهای "در خطر" را نیز نشانه گرفته اند. عربستان سعودی تاکنون نزدیک به سی و شش میلیارد دلار در خدمات اجتماعی هزینه کرده و با دادن پروانه ی رانندگی به زنان، در حال ساختن "زیباترین دمکراسی!" جهان است. ترکیه ی ناتویی نیز، با فرمان از "بالا"، ترمز نظامیان کودتاچی را "فعلا" کشیده است، تا از این پس "ارزش" های نوین، بیش از پیش در آن کشور جاری شوند. "امپراتوری مرداک" در انگستان اما، واپسین برگ گشوده نشده از کتاب "ارزشمند" این مال اندوزان جهان را، خیلی زود به نمایشی کمدی گذاشت. در عریستان سعودی و ترکیه ی اسلامی نیز، دیر یا زود، نمایش های کمدی این چنینی، به روی صحنه خواهند آمد.

در کشورهای "رهایی یافته" ای که یا با انقلاب "استصوابی"، و یا با اشغال اشکار و نااشکار نظامی جاسازی شده و خواهند شد (پس از دخالت نظانی ناتو در لیبی، "واشنگتن پست" با گستاخی ویژه ای به نمایندگی از کنسرن های نظامی، سخن از بازخوانی "مدل لیبی" به میان آورده است) ، هر چه هم کاسه های محلی پراکنده تر و کوچک تر باشند، سود کنسرن ها از این سرمایه گذاری های تازه بیشتر خواهد بود. در عراق نگون بختی که کلینتون وزیر امور خارجه امریکا، آن را "الگویی" مناسب برای دیگر کشورهای منطقه ارزیابی می کند، پس از تحمیل پیمان نامه های نابرابر نفتی به "جمهوری کردستان" و جاسازی یک بوروکراسی فاسد "خودی"، هم اینک موج تازه ی رایزنی ها برای بستن قراردادهای نابرابر با شرکای جنوبی، و دور از چشم دولت مرکزی، در جریان است. این رویکردها در حالی است که هنوز بر این کشور شرایط جنگی فرمانرواست.

"قیصران" جهان اما چون خمینی، جنگ را "نعمت" می دانند؛ "نعمت" برای بالایی ها، و نکبت برای پایینی ها. "نعمت" خونین آنان را، پیمان های نظامی تجاوزکارانه تضمین می کند.

دوران تلخ استعمار و نواستعمار رو به پایان است

دوران آقایی پانصد ساله ی اروپا (برای منطقه ما پس از اشغال بندرهای بازرگانی به کمک کشتی های توپدار پرتغال، و سپس کشتی های جنگی انگلیس و هلند و فرانسه و روسیه)، و برش صد ساله ی قدرقدرتی امریکا در جهان (پس از پیروزی بر اسپانیا در جنگ 1898 و تصاحب مستعمره هایی چون فیلیپین و کوبا، و سپس گسترش حوزه ی نفوذ خود در کوران جنگ جهانی دوم)، رو به پایان است. ورود به برش تازه ی تاریخی و رها از مناسبات استعماری-نواستعماری را، می توان با تنش های کمتری پشت سرنهاد، اگر که نیروهای آشتی جو و دمکرات و دادخواه جهان، دست در دست هم نهند و کارزاری بین المللی را بر علیه جنگ افروزان و سودجویان بی نقاب و بانقاب جهان سازمان دهند؛ هم در کشورهای صنعتی و هم در کشورهای رو به رشد.

در این نبرد سخت جهانی بر علیه "قیصران جهان"، با نگاهی واقع بینانه به توازن کنونی نیروها، با اطمینان می توان گفت که؛ نه صلح دوست ها و دمکرات های کشورهای صنعتی، و نه جویندگان سامانه ی نوین و دادگرانه در کشورهای رو به رشد، به "تنهایی" می توانند بر کنسرن های نظامی-نفتی-مالی جهانی لگام زنند. دست در دست هم اما، می توان با تنش های کمتری به سوی سامانه ی نوین جهانی گام برداشت، و در عین حال، از بازخوانی فاجعه های تازه جلوگیری نمود.

شوربختانه، پس از یازده سپتامبر و با زمینه سازی های بسیار حساب شده، نه تنها جنگی خانمان سوز به باختر آسیا تحمیل شد، بلکه موج نوینی از امنیتی کردن فضای سیاسی در کشورهای سرمایه داری بالا گرفت. در آن برش، جنبش های دمکراتیک جهانی با در پیش گرفتن مواضعی کمابیش انفعالی، عملا پهنه را برای یکه تازی هارترین جناح های کشورهای صنعتی فراهم ساختند. این بار اما جنبش "نان و آشتی"، آگاهانه تر و کنش گرانه تر از گذشته، به گستره های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی پای نهاده است. ناقوس ها، برای به خون کشیدن این جنبش "پایینی" هاست، که به صدا درآمده اند.

آژیرها ها تنها در نروژ و در سوگ جوانانی که خواستار دگرگونی های دمکراتیک در اروپا و سامانه ای نوین در جهان بودند، به ندا درنیامدند، در اسپانیای بحران زده نیز که جوانان در اعتراض به پاپ، یار تاریخی "مارهای مخوف" مدیترانه ای (اشاره به بازرگانان ونیزی)، به خیابان ها ریختند، ناقوس ها فاجعه ای چون نروژ را، فریاد می زدند. (پلیس اسپانیا کمی پیش از این تظاهرات، بمب گذاری مشابه نروژ را خنثی نمود) در انگستان و امریکا نیز "سروران" جهان، برای خاموش کردن توده های ناخرسند، به همان شیوه های کنترل "مخابراتی" روی می آورند، که ملایان و هم تباران آنان در کشورهای رو به رشد، پیشتر آزموده اند. نگران کننده تر آن که، دبیراول پیشین حزب دمکرات مسیحی آلمان در واکنش به اعتراض های فزاینده ی نیروهای دمکرات کشورش، گفته های گوبلز وزیر تبلیغات هیتلر را، فریاد زد: "آیا شما جنگی تمام می خواهید".

گوبلزهای امروزین را، گویی "شبحی" تازه در جهان، از خواب زمستانی بیدار کرده است. این جنگ افروزان نقاب دار و بی نقاب، و برجسته ترین سخنگویان آنان، کابوی های امریکایی و لردهای انگلیسی، آرام آرام جهان را به سوی پرتگاه های سده ی بیست میلادی نزدیک می کنند.

رویدادهای نگران کننده ی جهان در حالی است که، از یک سو، جنگ افروزان ِ "با نقاب" جهان، پس از سکوت های معنی دار خود در جریان جنگ های عراق و افغانستان، اینک مراکز نفتی شمال افریقا و گلوگاه های اقتصادی خاور مدیترانه را نشانه گرفته اند، و از دیگرسو، آتش افروزان ِ "بی نقاب" کنسرن ها، برای نشاندن "بوش سوم" بر کرسی ریاست جمهوری امریکا، خیز برداشته اند. بدین گونه مهمترین مراکز نظامی-نفتی-مالی جهانی، گام به گام زمینه را برای انحراف افکار عمومی در داخل، و تنش آفرینی های نوین در خارج آماده می کنند. در این راستا بجاست که، هم موضع گیری های امریکایی ها پیرامون بهره گیری بیشتر از "مدل لیبی"، و هم زمینه سازی های مراکز نظامی-مالی انگستان از زبان "بلر" نخست وزیر پیشین انگستان را جدی بگیریم. 

پیش به سوی جهانی نو

این نوشتار را با ارزیابی کوتاهی از ژان سیگلر جامعه شناس سویسی، و نیز با آرزوی برپایی "آذرکده هایی خندان" (و نه گریان) در درون مان، و برافراشتن درفش "دولت سایه ی مردمی" (و نه بیرق سوگوار خرافی) پیشاپیش مان، به انجام می رسانیم. گاه آن است که "دولت سایه" و "همبسته" و "بابکی" مان، دلیرانه تـــــــــر و خودباورانه تــــــــر از سایه ی تاریخ بدر آید. به گفته ی احمد کسروی "باید نیرو بسیجید"، و در این برش تاریخی که نه هر چند دهه، بلکه "هر چند سده" یک بار پیش می آید، با بهره گیری از "همـــــــــــــــــــه" ی اشکال مبارزاتی مورد "پشتیبانی توده ها"، جنبش ملی و دمکراتیک کشورمان را در پهنه های فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و "سازمانی" به پیش راند. در "کار سازمانی"، راهنمای ما "انجمن های مخفی و کوچـــــــــــــــــک و پراکنده و غیرقابل کنترل" انقلاب مشروطه هستند، متشکل از "بابکیان" بسیار قابل اعتماد. در این راستا می توان از شیوه های سازمانی و مبارزاتی "تدافعی" در دیگر جنبش های رهایی بخش، همانا به میدان آوردن "پدافندان" (در کنار "انجمن های بابکی") نیز بهره گرفت. به گفته استاد سخن و خرد و داد، فردوسی: "هشیوار یاران گزین در نبرد". "انجمن ها و پدافندهای بابکی" که بجاست کار سازمانی "غیر زنجیره ای" را (با درس گیری از اشتباه های دهه ی چهل و پنجاه خورشیدی) با کار "توده ای"، بسیار حساب شده درهم آمیزند، در کوران نبرد و در آستانه ی پیروزی، "هشیارانه و گام به گام" به هم خواهند پیوست، و ایرانی آزاد و آباد و پرداد را بنیان خواهند نهاد. آری، باختر آسیا برای رهایی از بندهای "توحش و بربریت" استعماری-نواستعماری، به پیروزی های "پرچمدار" دلیرش چشم دوخته است.

"اواخر قرن پانزده، زمانی که زمین گرد شد، بعد از چهارمین سفر کریستوف کلمب، قتل عام آمریکای لاتین، سپس سیصد و پنجاه سال برده فروشی، بعد از آن به مدت صد و پنجاه سال قتل عام دوره ی استعمار و اشغال اراضی، و امروز استبداد از طرف سرمایه مالی جهانی. سال گذشته پانصد تا از بزرگترین کنسرن های خصوصی جهان بنا به آمار بانک جهانی رویهم رفته به بیش از پنجاده و دو درصد تولید ملی جهان تسلط داشتند. این سرمایه مالی در دست چندین نفر الیگارش غربی چنان قدرتی دارد، که نظیرش را پیش از این در تاریخ بشریت هرگز هیچ شاهی، قیصری یا پاپی دراختیار نداشت. ملت های جنوب به این دیکتاتوری مالی بعنوان آخرین مرحله استثمار و استراتژی سرکوب توسط غربی ها نگاه می کنند. برده داران امروز در بورس ها مستقر شده اند، قیمت مواد اولیه را توسط سفته بازی تعیین می کنند و امروزـ گر چه از دید عموم پنهان است ـ مسئول گرسنگی صدها هزار نفر هستند. هر پنج ثانیه یک کودک زیر ده سال از گرسنگی تلف میشود. امسال در آوریل برای اولین بار تعداد انسان هایی که دائمأ از سوء تغذیه رنج می برند از مرز یک میلیارد گذشت. آن هم در سیاره ای که ثروت سرشاری دارد. امروز مسئله جبر و سرنوشت دیگر معنا ندارد، همین الان که ما صحبت می کنیم، بچه ای که از گرسنگی می میرد، به قتل می رسد. این نظم جهانی که غرب (افزوده ی نگارنده: کنسرن های جهانی) به این سیاره تحمیل می کند، تئوری مخصوص خودش را ایجاب می کند

click

سخنرانی اوباما در وزارت امور خارجه

http://www.b-arman.com/html/usa_1.html

سخنرانی اوباما در انگستان، در کنار لردها

http://www.b-arman.com/html/usa_and_england.html

در همين پيوند


click
جنگ افروزان جهاني و هيروشيماهايي که مي توانند بازخواني شوند

click
تنش هاي منطقه اي چه آماج هايي را پي مي گيرند

click
به بهانه بمب گذاري، «اشغال يک شهر بزرگ» در امريکا

click
کنسرن هاي مالي-نفتي نظامي در کشورهاي رو به رشد «نوکر» مي خواهند

click
از “يک درصدي” هاي امريکايي تا “يک درصدي” هاي ايراني

click

>>Twitter

>>

 click

>>

 click

 

click
click
click
click
click
click

ایمانول کانت میگفت: "هر عمل غیر انسانی که در حق کسی صورت می گیرد، انسانیت را در من از بین می برد." این امر اخلاقی موتور حرکت جامعه مدنی نوین است که دیگر نمی خواهد دنیایی را، که در آن هر پنج ثانیه یک کودک از گرسنگی می میرد، تحمل کند

کتاب پيشنهادي

اصل چهل و چهار قانون اساسی: پایه ای برای مصادره ی دارایی هایِ به یغما رفته ی توده ها از سوی بازاریان بزرگ و بنیاد-موقوفه خواران فربه و پاسداران بالا جایگاه در درون نظام ولایت فقیه

نظام اقتصادی جمهوری اسلامی ایران بر پایه سه بخش دولتی، تعاونی و خصوصی با برنامهریزی منظم و صحیح استوار است. بخش دولتی شامل کلیه صنایع بزرگ، صنایع مادر، بازرگانی خارجی، معادن بزرگ، بانکداری، بیمه، تأمین نیرو، سدها و شبکه‏های بزرگ آبرسانی، رادیو و تلویزیون، پست و تلگراف و تلفن، هواپیمایی، کشتیرانی، راه و راه‏آهن و مانند اینها است که به صورت مالکیت عمومی و در اختیار دولت است. بخش خصوصی شامل آن قسمت از کشاورزی، دامداری، صنعت، تجارت و خدمات میشود که مکمل فعالیتهای اقتصادی دولتی و تعاونی است

از اصل ۴۵ قانون اساسی: پایه ای برای بازپس گرفتن دارایی های تاراج شده ی مردم ایران از دست اندرکاران سامانه ی ولایی در سی سال گذشته

انفال و ثروتهای عمومی از قبیل زمینهای موات یا رها شده، معادن، دریاها، دریاچهها، رودخانه‏ها و سایر آبهای عمومی، کوه‏ها، دره‏ها‏، جنگٌلها، نیزارها، بیشههای طبیعی، مراتعی که حریم نیست، ارث بدون وارث، و اموال مجهول‏المالک و اموال عمومی که از غاصبین مسترد میشود

سه ستون اقتصادي سامانه ولايي که در درازاي سي سال نزديک به هفتصد ميليارد دلارسرمايه هاي ملي را بر باد داده اند، نزديک به هشتاد درصد اقتصاد ايران را زير کنترل دارند. اين سه نيروعبارتند از تجار بزرگ، بنياد-موقوفه خواران فربه و پاسداران بالا جايگاه در درون نظام ولايي. دستياران برون مرزي آنان نيز انحصارهاي مالي-نظامي-نفتي بين المللي هستند.سرکوب جنبش هاي زنان و جوانان و کارگران و روشنگران، پوششي است براي اين چپاول همه سويه

 click

click
click
click
click
click
click
click
click
click
click
click

 
click

click
بهارا باش کاين خون گل آلود، برآرد سرخ گل چون آتش از خون
click
روشن انديشان آلمان: ما به جنگ «نــــــــــــــــــه» مي گوييم
click
آژيرها بلندتر به ندا در مي آيند
click
شاملو: همين بس که ياري اش مدهي، سواري اش ندهي
click
اعلام خطــــــــــــر، نيروهاي سياسي مشکوکي درکارند
click
صندوق بين المللي پول: خلافت ايراني «الگويي» براي کشورهاي نفت خيز
click
تاجران «اتاق بازرگاني ايران-امريکا» را خواب مي بينند
click
چه کساني در «خلافت خرافه و خون» زمامدارند
click
آيا کشتار چپگرايان در تونس «قانون اساسي مردمي» را نشان گرفته
click
دکتر محمد ملکي: پيرامون «جهل مقدس» و فرزندان ايران
click
جنبش مصر براي ايران کنوني چه آموزه هايي دارد
click
ترس روزافزون از جنبش کارگري: افشين اسانلو قرباني تازه ولاييان
click
چه کساني شرکت هاي نفتي را «خزنده» به ايران فرامي خوانند
click
دلالي «خودي ها» در بخش «نان و آب دار» نفتي-گازي
click
پايداري اکوادور، و کوشش براي پايان دادن به عصر استعمار
click
به قدرفدرتي زراندوزان جهاني مي توان پايان داد، دست در دست
click
تکان هاي تازه ي توده اي و مطالبه محوري
click
مترسک هاي سياسي، امپراتوري هاي ولايي، و يک راهکار
click
راهي جز اعتصاب و تجمعات بـــــــــــزرگ کارگري باقي نمانده است
click
عزت الله سحابي، دگرگوني هاي بنيـــــــــــادي و انتخابات استصوابي
click
هر که با بازار دربيافتد، ورمي افتـــــــــــــــــــــــــــــد
click
آيا عربستان و همدستانش، ايران را چون پاکستان خواهند بلعيد
click
کنشگري و برنامه گرايي در نبرد با خلافت خرافه گرا
click
دورخيز تازه، اين بار براي کودتاي «قانوني» و آشکار
click
به اين «کابوس ولايي» مي توان پايان داد
click
کشاکش ميان بيت رهبري، اتاق بازرگاني و دولت کودتا بر سر چيست
click
بدون فروپاشي «نظام انگلي-وارداتي» در بر پاشنه پيشين مي چرخد
click
چرا ابلاغ قانون ديگري توسط لازيجاني به جاي احمدي نژاد
click
عليرغم «تحريم هاي پرترفند»، واردات بيشتر و سود افزونتر دلالان
click
تنش هاي منطقه اي چه آماج هايي را پي مي گيرند
click
به بهانه بمب گذاري، «اشغال يک شهر بزرگ» در امريکا
click
نمي گذاريم اموال مان توسط آستان قدس به يغما رود
click
جنگ «پارلمان بازار» و «باند پينوشه ريشدار» در آستانه انتخابات
click
آيا لندن خواب «ديکتاتور» تازه اي در ايران مي بيند
click
خيانت هاي نوين «ميهن فروشان ولايي» در صنايع دريايي
click
خام فروشي نفتي-گازي به جاي سرمايه گذاري در صنايع ماشين سازي
click
اسقف اروپايي: بگذاريد سگان يکديگر را پاره کنند
click
روشنگري تکان دهنده نشريه آلماني درباره بمب گذاري ها و نقش سران
click
کارگران ايران: ما اين ننـــــــــــــــــــگ را تحمل نخواهيم کرد
click
اعلام موجوديت جنبش آزاديخواهان صنعت نفت و هسته هاي رزمنده
click
در آستانه انتخابات بر گرد سه خواست پايه اي نيرو بسيجيم
click
کنسرن هاي مالي-نفتي نظامي در کشورهاي رو به رشد «نوکر» مي خواهند
click
ترفندها و تزويرهاي «خلافت گرايان» درون و برون مرزي
click
انتخابات رياست جمهوري بي ترديد آبستن رخدادهاي حساسي خواهد بود
click
بزرگترين پايگاه درياي-هوايي جهان، و هشياري و امادگي ما
click
بازي بالايي ها براي گرم کردن تنور انتخابات و راهکارهاي توده اي
click
اخوان المسليمن هاي مصر در گدار ولايي ها گام مي نهند
click
جنون استعمارگري خطــــــــــري براي ايران و جهان
click
نيرد وارد برش نويني مي شود. پيش به سوي سازماندهي سراسري
click
جان زندانيان سياسي در خطر است. به ياري آنان بشتابيم
click
ترفند “رژيم فقها” و “دزدان ولايي” را مي توان خنثي کرد
click
چرا سلول انفرادي براي ستــــــــــــوده هاي ايران
click
چگونه اشرافيت نوين روحاني در ايران شکل گرفت
click
جنبش رو به رشد کارگري و توطئه هاي دزدان ولايي
click
جامعه ي ما آتش فشاني است خاموش
click
نبردهاي تير و مرداد: به اين رزمندگان مي توان باليــــــــــــــــد
click
مي خواهيم و مي توانيم ميهن خود را با قدرت از اين مهلکه نجات دهيم
click
از نهرو ها و ناصرهاي مردمي تا خامنه اي هاي ضدمردمي
click
دزدان دريايي در منطقه چه مي کنند و چه مي خواهند
click
از بهاري که گذشت پيداست، اين سال براي نيروهاي ملي و دمکرات نيکوست
click
وظايف سنگين نيروهاي ملي-دمکرات و جنبيش کارگري
click
طرحي براي برون رفت از بحران که مي توان بر گرد آن نيرو بسيجيد
click
جنگ افروزان جهاني و هيروشيماهايي که مي توانند بازخواني شوند
click
خيانت “اشرافيت” روحاني شيعه به منافع ملي را پاياني نيست
click
پيمان استراتژيک افغانستان و جنگ براي چيرگي بر بازارهاي آسيا
click
از “يک درصدي” هاي امريکايي تا “يک درصدي” هاي ايراني
click
چرا زبان اسانلو و اسانلوها را مي برند
click
فريادهاي فروهر در خيزش اسلام شهر: ضدانقلاب سران جمهوري اسلامي اند
click
کساني که “مال حلال” گرد آورده اند، با کارگران چه مي کنند
click
سه ترفند براي به بيراهه کشاندن و سرکوب نمودن جنبش رو به رشد
click
از “بهار عربي” تا “بهار نفت و خون” در کشورهاي نفت خيز
click
دريغ است ايران که ويران شود: بايد کاري کنيم کارســـــــــتان
click
آن گاه که دزدان بر سر “رانت نفت” به جان هم مي افتند
click
سفرهاي نوروزي نمايي از دگرديسي هاي اجتماعي-فرهنگي در ايران
click
رفسنجاني پس از خاتمي در “نظام” جاسازي تازه مي شود
click
نبردهاي اسفند ماه رژيم را به سوي حکومت نظامي آشکارتر کشانده است
click
الگويي براي زنان امروز و فرداي ما: “شخصيت سال” از شيلي
click
کرديه ها و ستوده ها، پيشاهنگان زنان ايران
click
در پشت پينوشه هاي ريش دار و بي ريش چه کنسرن هايي پنهان اند
click
خاتمي و انتخابات:  از کوزه همان برون تراود که در اوست
click
ايران اکونوميست به چه “جنايت” هايي اعتراف مي کند
click
هنري کيسينجر: اگر نفت را کنترل کنيم، ملت ها را کنترل کرده ايم
click
راهي دشوار براي بازسازي بازارهاي همگراي منطقه اي
click
چه دست هايي در خليج فارس بحران مي آفرينند
click
خيزش دوم آرام آرام خود مي نمايد
click
رفسنجاني و علائم انقلاب مشروطه ي تازه
click
تنها يک قلم: 850 هزار دلار براي “کشتن” جنبش وال استريت
click
تکــــــــــــــــان دهنده است، اما واقعيت دارد
click
از جنبش جهاني بياموزيم: فراخوان اعتصاب عمومي اتحاديه هاي کارگري

  • يادداشت هاي پيشين
  • يک اعتراف، يک نگاه، و يک پرسش
  •