سروده اي از ناظم حکمت: آزادي
در کوران این خیزش جهانی، در پیوند با آن دسته از هنرمندان و نویسندگانی که ناآگاهانه قاتلان دیروز و فتنه گران امروز را پشت می دارند، و در حقیقت امر در راهی گام می نهند که جز به شکست های صد سال گذشته نخواهد انجامید، سروده ای از ناظم حکمت به نام "آزادی" می آوریم تا شاید وجدان های دربند آزاد شوند
نگاه تان خطا میرود
درست ديدن هم هنر است، درست انديشيدن هم هنر است
دستان هنر آفرين تان گاه بلای جان تان میشود
خميری فراوان ورز میدهيد اما لقمهای از آن را خود نمیچشيد
برای ديگران بردگی و بيگاری میكنيد و فكر میكنيد آزاديد
غنی را غنیتر میسازيد و اين را آزادی میناميد
از لحظه به دنيا آمدن تان
در گرداگردتان آسيابی بر پای میدارند كه دروغ آرد میكند
دروغهايی که تا پايان عمر با شماست
فكر میكنيد كه وجدان آزاد داريد حال آن كه وجدان شما را خريدهاند
پيوسته در حال تاييد و تكريمايد
با سرهای فرو افتاده كه گويی از كمر به دو نيم شدهايد
و بازوان افتاده، وِل میگرديد
با آزادی بيكار بودن و آزادی گزينش شغل
اما اين آزادی
آن روی سكه آزادی است
در همين پيوند
سروده اي از برتولد برشت: کشتن را گونه هاي فراوانيست
شاملو: همين بس که ياري اش مدهي، سواري اش ندهي
سروده اي از ناظم حکمت: آزادي
نيما: شعــــــــــــــــــــــر چيست، فکرکن
در استانه ي توفان روبنده اي ايستاده ايم، همراه شـــــــــــــــــــــــو
کانت: دليـــــــــــــــــــــــــــر باش، اين است شعار روشنگري
الگويي براي زنان امروز و فرداي ما: شخصيت سال از شيلي
کرديه ها و ستوده ها، پيشاهنگان زنان ايران
|