قراردادهای نفتی جهان سومی و چه باید کردهای کنونی
قاجارها و پهلوی های دست نشانده نيز قراردادهای نفتی را محرمانه نکردند، اما بعد از انقلاب قراردادها محرمانه شد. آماج قرادادهای تازه در ايران نيز که زیر فشار اقکار عمومی کمابیش رونمايی شده اند، تداوم افتصاد تک محصولی-نفتی گذشته و تثبيت نظام سراسر فاسد کنونی برای چند دهه است. اين پيمان نامه ها را از پيمان نامه های نفتی عراق اشغال شده، کپی برداشته اند. سرکوب و کشتار ددمنشانه ی نيروهای ملی و دمکرات در ايران و منطقه را نفت خواران پنهان در پشت اين پيمان نامه های بیدادگرانه سامان می دهند
بزرگترين نقطه تاريک در تاريخ نفت جمهوری اسلامی
قاجار و پهلوی قراردادهای نفتی را محرمانه نکردند، اما بعد از انقلاب قرادادها محرمانه شد. در حالی که قراردادهای نفتی بعد از انقلاب محرمانه شده، قاجارها از رو کردن قرارداد نمی ترسيدند و در زمان پهلوی هم نمی ترسيدند قرارداد را رو کنند و در مجلس تصويب می شد، اما بعد از انقلاب، بيع متقابل را محرمانه نگه داشتند. اين «بزرگترين نقطه تاريک در تاريخ نفت جمهوری اسلامی!!!» خواهد بود و آيندگان خواهند پرسيد اين چه حکومت اسلامی بود که چنين امر مهمی در آن محرمانه بود، درحالی که پيش از انقلاب، جزئيات قرارداد به تصويب مجلس میرسيد؟ ... مجلس که قراردادها را نمی بيند و سازمان برنامه هم مواد قرارداد را از وزارت نفت دريافت می کند و همان را به قانون تبديل کرده و وزارت نفت قانونی را که خودش پيشنهاد داده اجرا می کند و همه چيز مانند بازی کودکان شده، به اين دليل که متولی مشخصی وجود ندارد
می خواهند توله گرگ ها را در دامان گرگ ها شکل دهند
تا زمانی که برنامه توسعه و توليد از مخازن به دست مهندسان ايرانی طراحی نشود و حق وتو با آنان نباشد، توليد صيانتی اتفاق نخواهد افتاد، زيرا شرکت های خارجی می گويند ما سرشير مخزن را برمیداريم؛ و يک مخزن مرده تحويل صاحبش می دهند ... (با قراردادهای جدید نفتی) خودمان يک شرکت ايرانی را در دامن يک شرکت خارجی پرورش خواهيم داد که سرريزی برای شرکت ملی نفت نخواهد داشت ... از زمان دارسی تا الان با گرگ های بين المللی به نام نفتی بين المللی درگير بوده ايم و حالا می خواهيم شرکت هايی را در دامان اين گرگ ها شکل دهيم که نتيجه آن اين خواهد بود که در آينده با تعدادی توله گرگ (بخوان ریزه خواران محلی کنسرن های نفتی با نام مستعار «بخش خصوصی») رو به رو می شويم. اين ها (کنسرن های نفتی) در خواب هم نمی ديدند که در ميادين نفتی ايران به روی آنها باز شود و تنها تحريم مانع بود، ولی با فرض رفع تحريم ها، نبايد امتيازات اضافه به آنها داد ...
قراردادهای نفتی متولی مشخصی برای بررسی و تصويب ندارند
خارجیها را استخدام کنيد و از آنها مشاوره بگيريد، چرا که بهترين مشاوران بازنشسته از شرکت های بزرگ خارجی حاضرند برای شما کار کنند و اگر باور نداريد که خود ما بلد هستيم، به آنها روزی ده هزار دلار پرداخت کنيد تا بيايند، اما او اجير شما باشد و از دانش او استفاده کنيد. اگر تجهيزات میخواهيد، آنها را بخريد چرا که تحريم نخواهيد بود، کما اينکه شرکتهای بزرگ نفتی هم تکنولوژی را توسعه نمی دهد بلکه آن را می خرد و ما هم می توانيم تکنولوژی را از توسعه دهندگان تکنولوژی در دنيا بخريم. اگر ما آن شرکت خصوصی را که بتواند وارد همکاری شود داريم و خود آن شرکت ايرانی که لابد پول هم دارد و فرماندهی هم بلد است، چرا کار را برعهده بریتیش پترلیوم یا قراردادهای جدید نفتی بگذاریم؟ وقتی میگوييم چنين شرکتی (همانا ریزه خواران محلی کنسرن های نفتی با نام مستعار «بخش خصوصی» یا به گفته ی نویسنده «توله گرگ ها») وجود ندارد، پس معلوم است اين شرکت ها قرار است در آينده راه بيفتند و مديران قبلی و جديد شرکت ملی نفت، خارج شوند و شرکت تأسيس کنند که اين شرکت ها قطعاً به توانايی ملی و فرهنگ مقاومت در بدنه صنعت نفت آسيب خواهند زد و آن را نابود خواهند کرد ... آيا شل که هفت ميليارد دلار پول میآورد، حاضر خواهد بود مديريت را به يک ايرانی که معلوم نيست از کجا آمده و چه سوابقی دارد واگذار کند؛ همه اين حرفها برای اين است که اين قرارداد به تصويب برسد و نوعی ظاهرسازی است، اگرچه نيازی هم به اين ظاهرسازی نيست و قراردادها چون متولی مشخصی برای بررسی و تصويب آنها وجود ندارد به راحتی اجرا خواهند شد
به بهانـــــــــــــه مخازن مشترک، بار زيادی بر گردن اقتصاد ملی می گذارند
اقتصاد خرد و کلان و سياست داخلی و خارجی و امثال آن به طورکلی مديريت ريسک است. صنعت نفت ريسک بالايی دارد و برای مديريت اين ريسک به دانش بالايی نياز دارد و تا اين ريسک را نپذيريد، بدانيد که رشد نخواهيد کرد هر قراردادی را ديديد که ريسک آن به گردن شرکت خارجی افتاده، بدانيد قرارداد جهان سومی است و هيچ رشدی برای کشور ايجاد نخواهد کرد ... عده ای که از مخازن چيزی نمیدانند میگويند بايد پنج ميليون بشکه در روز نفت توليد کنيم اما مهندسان مخزن میگويند منابع ما ظرفيت توليد سه ميليون بشکه در روز را دارند و در صورت توليد ببشتر ضربه خواهند خورد. مهندسان ايرانی جنگيدند تا خارجیها بپذيرند به ميادين نفتی گاز تزريق کنند. می گويند چون مخازن مشترک را همسايگان بردند، همه چيز را بدهيد خارجیها در قراردادها ببرند و به بهانه مخازن مشترک، بار زيادی بر گردن اقتصاد ملی می گذارند، اما هيچکس پاسخ نمیدهد که در وزارت نفت چه تمهيدات حقوقی و فنی درباره ميادين مشترک انديشيده شده است
بریتیش پترولیوم و پیمان نامه ی نفتی چند دهه ای
قراردادهای نفتی در جهان در قالب يکی از سه نوع قرارداد «امتيازی»، «مشارکت در توليد» يا «خدماتی» انعقاد میشود. قراردادهای بيع متقابل نوعی از قراردادهای خدماتی هستند، ایران از سال 1990 با استفاده از اين قراردادها ميدان های سيری
جنوبی، ميدان های سروش و نوروز و ميدان های دارخوين و دورود را به توسعه رساند. در قرادادهای تازه ی 20-25 ساله ی کنونی که از پیمان نامه های عراق اشغال شده کپی شده اند، قراردادهای خدماتی را به کناری نهاده اند. کنترل گسترده سرمايه، دانش فنی، مديريت، استخراج، اکتشاف و بهره برداری از نفت و گاز را در این پیمان نامه ها به سرمایه گذار خارجی وانهاده اند، آن هم به بهانه ی نبود سرمایه، کمبود دانش فنی، و ناتوانی در بهره برداری از مخازن مشترک
به گزارش وال استریت ژورنال پیمان نامه های نفتی را در ایران، هم چون عراق، می توان تا بیست و پنج سال تمدید کرد. بدین گونه در دگردیسی های نوین اقتصادی منطقه، سخن است از کنترل برجسته ترین منابع انرژی جهان از سوی غول های نفتی برای نزدیک به پنج دهه: چه از راه نظامی چون لیبی و عراق، و چه از راه ساخت و پاخت های پنهان چون ایران
به گزارش ایران اکونومیست، اولین پیمان نامه ی نفتی را ولاییان با انگلستان برنامه ریزی کرده اند. شرکت های چون بریتیش پترولیوم، او تی سی، پتروفک برای حضور «طولانی مدت!!!» در نفت و گاز ايران از پیشتازان به حساب می آیند
تاریخ چه می گوید
گوشه هایی از سیاست بن بست زا و کلاسیک استعماری که از سده ی نوزده در ایران و بسیاری از کشورهای بالنده (رو به رشد) آغاز شد و به اشکال پیچیده ادامه دارد، در نامه ی وزیر مختار انگلیس نمایان است. مجریان این گونه سیاست هایِ بازدارنده، بیشتر کسانی بودند که در دستگاه زمامداریِ کشورهای مستعمره، جایگاه بالایی داشتند. این فرایند، دستگاه دینی و بخشی از دست اندرکاران آن را نیز دربرمی گرفت. برای اجرای آماج های استعماری در باختر آسیا، بخشی از هزینه های مورد نیاز به منظور خریداری "سرسپردگان" یا "جلب" همدستان، از وجوه موقوفه ی هند فراهم می شد. ارتور هاردینگ وزیر مختار انگلیس در این زمینه می نویسد: "اختیار تقسیم وجوه موقوفه ی «اود» هند در دست من مانند اهرمی بود که با آن می توانستم همه چیز را در بین النهرین و ایران بلند کنم و هر مشکلی را حل و تصفیه" نمایم
تامین مخارج این دسته سنتگرایانِ دست نشانده که به ویژه در پیوند با تجار بودند و بازار فروش برای کالاهای کشورهای متروپل را تضمین می کردند، در گذشت زمان دچار دگرگونی هایی شد. خاصه با پیدایش نفت در باختر آسیا گام به گام وظیفه ی تامین مالی، از موقوفه ی «اود» به عربستان و پس از انقلاب اسلامی، ناآشکار و آشکار به ایران نیز واگذار گردید
چه می توان کرد
رویکردهای کنونی ولاییان در زمینه ی توان دهی به شرکت های فراملی اروپایی-امریکایی در یکی از برجسته ترین رشته های اقتصاد جهان، همانا بخش انرژی و گذرگاه های وابسته بدان، همکاری تنگاتنگی است میان زراندوزان ایران و جهان برای یورش های گسترده تر به جنبش های کارگری-توده ای فرازمند، چه در کشورهای رو به رشد و غیرصنعتی، و چه در کشورهای پیشرفته و صنعتی. بیهوده نیست که همزمان با برنامه ریزی برای تحمیل قراردادهای بازرگانی بیدادگرانه به کشورهای اروپای باختری، آسیای جنوب شرقی، امریکای لاتین، افریقا، و کشورهای نفت خیز - زیر نام های گوناگونی چون «پیمان نامه های آزاد بازرگانی» و یا «سنتوهای» نوین - یورش به جنبش جهانی کارگری، از حق اعتصاب گرفته تا خدمات گوناگون اجتماعی، بسابیشتر رو به فزونی نهاده است. تاخت و تازهای سازمان یافته ای که ترفندهای پایان دهه ی هشتاد میلادی را که به فروپاشیدن یا فروکاستن جنبش کارگری کشورهای اروپای خاوری و باختری انجامید، در یادها زنده می کنند
همزمان با این یورش گسترده ی جهانی به دادخواهان ایران و جهان، پیشنهاد کمپین هنرمندان و نویسندگان به کنشگران کارگری و نیروهای ملی و دمکرات کشورمان در این برش زمانی، عبارتند از بسیج گستــــــــــرده تر و رزم آورانــــــــــه تر نیروها بویژه در یکان های اقتصادی-آموزشی و کوشش برای دستیابی به آماج هایی چون: کنار راندن دولت «تدبیر و امید» و تدارک انتخابات زودرس ریاست جمهوری بدون هرگونه نظارت استصوابی یا حکم حکومتی، آزادی همه ی زندانیان سیاسی، فرونشاندن بی درنگ موج تازه ی سرکوب نیروهای ملی و کنشگران کارگری، جلوگرفتن از دخالت نیروهای امنیتی-سرکوبگر در پیکرگیری نهادهای دمکراتیک و بالنده ی مردمی، مانع شدن از انعقاد قراردادهای «مجهول و طولانی» مخالف منافع مردمی یا ساخت و پاخت های مخل امنیت ملی، لغو «ابلاغیه اصل چهل و چهار ولی فقیه» پیرامون «فروش» صنعت نفت و گاز و معدن و دیگر دارایی های ملی به «سرمایه گذاران» داخلی و خارجی، پایان دادن به حراج سرمایه های ملی و پیاده سازی بی کم و کاست اصل چهل و چهار قانون اساسی، و در نبرد با پشتیبانان جهانی «نفت خواران رنگارنگ درونی»: تدارک هشیارانه ی خیزشی چون «جنبش ملی شدن نفت» برای دستیابی به حقوق برابر در اقتصاد جهانی و رهایی از فروش مواد خام ارزان در برابر خرید کالاهای صنعتی گران، نشان گرفتن «چشم اسفندیار» سامانه ی بهره کشانه ی استعماری-نواستعماری کنونی با استفاده از آزمون کشورهای نفت خیز در دهه ی هفتاد میلادی، و بکارگیری «کاراترین» جنگ افزار کشورهای رو به رشد– همانا بخش انرژی - برای واپس راندن قیصران تا دندان مسلح جهان
جنبش مردمی را از درون رویینه سازیم
پیروزی در این راه پرسنگلاخ، بویژه وابسته است به خنثی سازی بسیار هوشمنــــــــــدانه ی سیاست «تفرقه بیانداز و حکومت کن» از سوی دزدان ولایی و دزدان دریایی در هر پوششی: چه در جامه ی جدایی افکنی های اندیشه ای-آیینی و چه در پیکر تنش آفرینی های تیره ای- سازمانی در کشورمان یا در منطقه ی نفت خیزمان. ما در این کارستان، پاسداران و بسیجیان و ارتشیان و دیوانیان مردمی را به پیوستن به جنبش های فرازمند کارگری و دانشجویی و زنان در سرزمین مان، و در برون مرز، هم میهنان آزاده و دادخواه را به پشتیبانی کاراتر از رزمندگان درون مرز و نیز جنبش بالنده ی کارگری-سندیکایی در کشور محل سکونت شان، فرامی خوانیم
واپسین آزمون های خیزش مردمی، و پیشاپیش آن جنبش کارگری، نشان می دهند که در «پهنه ی اقتصادی!!!» مرز میان دوستان و دشمنان توده هایی که می توانند در کشورمان زاینده ی «جنبش دادخواهانه ی نوینی» باشند، چیزی نمی تواند باشد جز اصل چهل و چهار قانون اساسی، آن هم با هدف جلوگرفتن از تاراج بسابیشتر دارایی های مردمی از سوی زراندوزان درون و برون مرزی: وفاداران راستین آن در اندیشه و «کـــــردار» همراهان توده هایند، و ناوفاداران آن – خواسته یا ناخواسته، دانسته یا نادانسته – ناهمراهان مردمان درد و کار و پیکار. برای پرهیز از بازخوانی اشتباه های پیشین جنبش در کشورمان، و نیز خیزش های ناکام کنونی در دیگر کشورهای جهان، از همین امروز می بایست «مرزها و خط های قرمز اقتصادی» را بسادرشت درنگاشت و خیزش در پیش را از درون رویینه ساخت: چه دشمنان درون و برون مرزی مان نه تنها سخت گستاخند، بل فراوان فریبکار و شکاف انداز
و این هم پیامی به پاسداران، بسیجیان، ارتشیان و دیوانیان مردمی
دل سنگتان می خوانند بالایی ها
می دانند باری
دل های پرشماری تان پاک است
و ما دستان تهی ها
پایینی ها
شرم قلب های تان را دلبندیم
شما دل پاکان
شرمنده اید از افت تان
و بزدلان و دل چرکینان
شرمنده اند از اوج شان
دل هاتان را
که به دست های مان برسایید
تفنگ هاتان را
می گردانید
به پاسداران و بسیجیان و ارتشیان مردمی سرزمین مان
و به همه ی لشکریان وارسته ی چارسوی سپهر
|